پارت سه ماه قشنگ مننن
ویو ا/ت
با اون صداش بهم گفت ازم متنفره
چرا دوستش دارم؟:)
گریه کنان از خیابون رفتم بیرون هوشیاریم کم شده بود چون خیلی خسته بودم و تقریبا هوپی دیر اومده بود خونه نمیدونستم چیکار کنم من آواره شده بودم
با مامانم هم که قهر بودم
چون اون میگفت هوپی خوشبختت نمیکنه اما من اونارو کنار زدم
همینطور راه میرفتم که یه بی ام دبلیو جلوم وایساد
قیافم رو دید
بهم گفت این رو یک خوبی ببین
و منو سوار کرد
من خوابم برده بود از شدت خستگی
ویو هوپی
از در رفت بیرون نمیدونم کجا رفته بود کمی نگرانش شدم
من که نمیخوام با جسیکا ازدواج کنم
من که نمیخوام رو حرف بابام حرف بزنم
من که نمیخوام طلاق بگیرم
من که نمیخوام اون صورت کیوتشو هیچ وقت نبینم
وایسا چرا دلتنگشم
نکنه عشقمون از اول دو طرفه بود؟
یعنی من خیلی بهش بی توجهی کردم؟
چرا باید وقتی هیچوقت بغلش نکردم منو بغل اون جسیکا ببینه
من ا/ت رو دوست دارم؟
اره دلم میخواد داد بزنم عاشقتم
از اول همینو میخواستم
چرا داشتم از خودم پنهان میکردم؟
باید برم دنبالش
من چونکه خیلی حساس بودم روش جی پی اس گزاشته بودم
( خواهران منظورش تو گوشیشه)
گوشیش همراهش بود؟
وایسا
اره چون اون موقع که اومدم گوشیش تو جیبش بود :)
رفتم یه آدرس نشون داد رفتم به اون آدرس
اون گوشی ا/ت بود ولی خودش کو؟
فهمیدم جلوی این فروشگاه بوده قبلا
رفتم از صاحبش پرسیدم یه دختر قد کوتاه بانمک اینجا ندیدید؟
فروشنده گفت نه ولی میتونی دوربین ببینی
اون ا/ت بود یکی کمرش رو گرفته بود و به ماشین نزدیکش کرده بود
یچیزی بهش گفت ولی معلوم نبود یه چی مثل خوبی
شاید یکی میخواست بهش بگه میخواد کمکش کنه
اما اون رو بغل کرد و برد داخل ماشین
اعصبانی شدم
کسی حق نداره اون رو بغل کنه
اما پس چرا من جسیکا بغل کردم؟
دلم واسش تنگ شده
چرا هیچوقت پیشش نبودم
حتی تا حالا بغلش نکردم؟
هیچوقت نرفتیم باهم بیرون چرا؟
اون ماشین برام آشنا نبود اما میترسیدم ساسانگ فن باشه
گوشی ا/ت ور داشتم
ویو ا/ت
بیدار شدم
تویه کلبه بودم
ساسانگ فن: من اسمم جکه
جک: تو دختر خوبی هستی
ولی شوهرت هوپی?
ا/ت : اره( با بغض) شما میخواید ممنو بکشید؟
جک: نمیدونم به اونجاشم میرسیم
ا/ت : نمیدونم….. هرکار میخواید بکنید
فقط این رو به هوپی بگید
من دوستش دارم اگه بد بودم ببخشید
برام مهم نیست بمیرم چون میخواستم کنارت باشم
ببخشید
جک: اخییی باشه خوشگله
ویو هوپی
ا اون هیجا نبود
رفتم به بچه ها گفتم سعی کنن پیداش کنن
اونو پیدا کردن
یعنی احتمال دادن اینجا باشه
صدای یک مرد میومد که به ا/ت میگفت
وصعیتت همین بود
برای هوپی جونت؟
ویو ا/ت
گفت میشه وصعیتم داد بزنی؟
گفت چرا
گفتم اخه دوست دارم این صدا به خدا به همه برسه حتی حیوانات
گفت باشه
ویو هوپی
یه صدایی شد داشت میگفت که یکی منو دوست داره
ا/ت همینجاستتتتت
دویدم تو
تا فهمید یکی وارد شده تیر زد
قلبم ریخت
ا/تتتتتت
اون مردا فرار کرد
تیر به دست ا/ت خورد
خداروشگرررر
ا/ت رو بلند کردم
و بردم بیمارستان
ا/ت: من کجام؟؟؟
هوپی: پیش من
ا/ت: هوپی هققق ببخشید هققققق قول میدم هقققق فردا طلاق بگیریم هققققق
هوپی: هیسسس کوچولوعووووو
بیا بغلم
ا/ت: هق چرا اینقدر مهربون شدی؟
هوپی: چون فهمیدم دوستت دارم
ا/ت چقدر بغلت گرمه:)
The End:)
با اون صداش بهم گفت ازم متنفره
چرا دوستش دارم؟:)
گریه کنان از خیابون رفتم بیرون هوشیاریم کم شده بود چون خیلی خسته بودم و تقریبا هوپی دیر اومده بود خونه نمیدونستم چیکار کنم من آواره شده بودم
با مامانم هم که قهر بودم
چون اون میگفت هوپی خوشبختت نمیکنه اما من اونارو کنار زدم
همینطور راه میرفتم که یه بی ام دبلیو جلوم وایساد
قیافم رو دید
بهم گفت این رو یک خوبی ببین
و منو سوار کرد
من خوابم برده بود از شدت خستگی
ویو هوپی
از در رفت بیرون نمیدونم کجا رفته بود کمی نگرانش شدم
من که نمیخوام با جسیکا ازدواج کنم
من که نمیخوام رو حرف بابام حرف بزنم
من که نمیخوام طلاق بگیرم
من که نمیخوام اون صورت کیوتشو هیچ وقت نبینم
وایسا چرا دلتنگشم
نکنه عشقمون از اول دو طرفه بود؟
یعنی من خیلی بهش بی توجهی کردم؟
چرا باید وقتی هیچوقت بغلش نکردم منو بغل اون جسیکا ببینه
من ا/ت رو دوست دارم؟
اره دلم میخواد داد بزنم عاشقتم
از اول همینو میخواستم
چرا داشتم از خودم پنهان میکردم؟
باید برم دنبالش
من چونکه خیلی حساس بودم روش جی پی اس گزاشته بودم
( خواهران منظورش تو گوشیشه)
گوشیش همراهش بود؟
وایسا
اره چون اون موقع که اومدم گوشیش تو جیبش بود :)
رفتم یه آدرس نشون داد رفتم به اون آدرس
اون گوشی ا/ت بود ولی خودش کو؟
فهمیدم جلوی این فروشگاه بوده قبلا
رفتم از صاحبش پرسیدم یه دختر قد کوتاه بانمک اینجا ندیدید؟
فروشنده گفت نه ولی میتونی دوربین ببینی
اون ا/ت بود یکی کمرش رو گرفته بود و به ماشین نزدیکش کرده بود
یچیزی بهش گفت ولی معلوم نبود یه چی مثل خوبی
شاید یکی میخواست بهش بگه میخواد کمکش کنه
اما اون رو بغل کرد و برد داخل ماشین
اعصبانی شدم
کسی حق نداره اون رو بغل کنه
اما پس چرا من جسیکا بغل کردم؟
دلم واسش تنگ شده
چرا هیچوقت پیشش نبودم
حتی تا حالا بغلش نکردم؟
هیچوقت نرفتیم باهم بیرون چرا؟
اون ماشین برام آشنا نبود اما میترسیدم ساسانگ فن باشه
گوشی ا/ت ور داشتم
ویو ا/ت
بیدار شدم
تویه کلبه بودم
ساسانگ فن: من اسمم جکه
جک: تو دختر خوبی هستی
ولی شوهرت هوپی?
ا/ت : اره( با بغض) شما میخواید ممنو بکشید؟
جک: نمیدونم به اونجاشم میرسیم
ا/ت : نمیدونم….. هرکار میخواید بکنید
فقط این رو به هوپی بگید
من دوستش دارم اگه بد بودم ببخشید
برام مهم نیست بمیرم چون میخواستم کنارت باشم
ببخشید
جک: اخییی باشه خوشگله
ویو هوپی
ا اون هیجا نبود
رفتم به بچه ها گفتم سعی کنن پیداش کنن
اونو پیدا کردن
یعنی احتمال دادن اینجا باشه
صدای یک مرد میومد که به ا/ت میگفت
وصعیتت همین بود
برای هوپی جونت؟
ویو ا/ت
گفت میشه وصعیتم داد بزنی؟
گفت چرا
گفتم اخه دوست دارم این صدا به خدا به همه برسه حتی حیوانات
گفت باشه
ویو هوپی
یه صدایی شد داشت میگفت که یکی منو دوست داره
ا/ت همینجاستتتتت
دویدم تو
تا فهمید یکی وارد شده تیر زد
قلبم ریخت
ا/تتتتتت
اون مردا فرار کرد
تیر به دست ا/ت خورد
خداروشگرررر
ا/ت رو بلند کردم
و بردم بیمارستان
ا/ت: من کجام؟؟؟
هوپی: پیش من
ا/ت: هوپی هققق ببخشید هققققق قول میدم هقققق فردا طلاق بگیریم هققققق
هوپی: هیسسس کوچولوعووووو
بیا بغلم
ا/ت: هق چرا اینقدر مهربون شدی؟
هوپی: چون فهمیدم دوستت دارم
ا/ت چقدر بغلت گرمه:)
The End:)
۳۴.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.