Part 4
Part 4
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#Forced_marriage
+ : توی ماشین بودیم که داشت بارون نم نم و آروم می بارید ، سرم رو به شیشه ماشین تکیه دادم و نگاهم رو به بیرون دادم که جیمین گفت
_ : چیزی شده عشقم?
+ : نه داره بارون میاد ، بیرون رو نگاه می کنم
_ : اوهوم ، نظرت چیه بریم قدم بزنیم? ناسلامتی ما نامزدیم
+ : نمیدونم ، هر طور تو می خوای?
_ : اگه هر طور خودم می خواستم که ازت سوال نمی کردم
+ : باشه بریم
_ : خب حالا شد یه چیزی ، الان ماشین رو پارک میکنم میریم
+ : اما خب چتر نداریم
_ : فوقش خیس میشیم عشقم ، خیلی هم خوبه
+ : اهوم ، که ماشین رو پارک کردم و پیاده شدیم ، کنار خیابون آروم قدم میزدیم که یهو دستام با دست های گرمی حصار شد ، که برگشتم سمتش و نگاهش کردم
_ : چرااا اینطور نگاه میکنی ، دوست دارم دست عشقم رو بگیرم
+ : یه سوال می تونم بپرسم
_ : آرهه
+ : چطور میتونی با اینکه میدونی هیچ علاقه ای نسبت بهت ندارم عاشقم باشی?!
_ : میدونی چیه ، چون تو بالاخره مال منی ، و چه عاشقم باشی و چه نباشی با تمام وجودم عاشقت می مونم ، اما میدونم یه روزی عاشقم میشی
+ : آها ، چطور اینقد مطمئنی?
_ : چون یه چیزی میدونم که میگم ، به نظرت دیگه تعداد سوالات زیاد نشد?
+ : اومم ببخشید
_ : اشکال نداره
+ : کم کم از ماشین فاصله گرفتیم و به یه پارک رسیدیم ، که یه زوج داشتن همو می بوسیدن ، نگاهمو ازشون گرفتم که یه وقت جیمین متوجه نشه
_ : دیدم ا/ت داره به یه زوج که همو می بوسن نگاه میکنه ، نظرت چیه?
+ : برای چیی?
_ : فهمیدم کجا رو نگاه می کردی
+ : خب نظری ندارم
_ : که اینطور ، که دستامو رو دور کمرش حلقه کردم و لبامو گذاشتم رو لباش و محکم مک میزدم
+ : با برخورد یهویی که ازش سر زد ، متعجب شدم ، همینطور که گفتم میدونم برای این منو پیش خودش آورد که همه کارام رو زیر نظر داشته باشه
_ : زیر اون بارون و بوسیدن ا/ت برام لذت بخش ترین کاری بود که می تونستم انجام بدم ، که ادامه دادم اما اون همکاری نمیکرد ، به همین خاطر سرعت بوسه رو بیشتر کردم که آروم شروع کرد به همکاری
+ : نفسم بند اومده بود ، بیشتر از چندین دقیقه بود که داشتیم همدیگه رو می بوسیدیم ، به سینه اش زدم که از هم جدا بشیم ، که بعد از چند لحظه آروم ازم جدا شد
_ : اون لبای نرم و پفکی ش منو دیوونه میکرد ، بدون هیچ چاره ای ازش جدا شدم ، و با لباس ها و صورتی که از بارون خیس شده بود بهش نگاه کردم ، و داد زدم و گفتم : دوست دارم ا/ت
+ : هیسس آروم باش ، همه داشتن نگاه مون می کردن که باعث شد خجالت بکشم
_ : چرااا آروم باشم ، خب دارم حقیقت رو میگم ، میخوای دیگه بریم خونه حسابی خیس شدیم
+ : باشه بریم ، کم کم بارون شدید تر شد و ما که چتر نداشتیم رو خیس خیس کرد
ادامه دارد...
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
#Forced_marriage
+ : توی ماشین بودیم که داشت بارون نم نم و آروم می بارید ، سرم رو به شیشه ماشین تکیه دادم و نگاهم رو به بیرون دادم که جیمین گفت
_ : چیزی شده عشقم?
+ : نه داره بارون میاد ، بیرون رو نگاه می کنم
_ : اوهوم ، نظرت چیه بریم قدم بزنیم? ناسلامتی ما نامزدیم
+ : نمیدونم ، هر طور تو می خوای?
_ : اگه هر طور خودم می خواستم که ازت سوال نمی کردم
+ : باشه بریم
_ : خب حالا شد یه چیزی ، الان ماشین رو پارک میکنم میریم
+ : اما خب چتر نداریم
_ : فوقش خیس میشیم عشقم ، خیلی هم خوبه
+ : اهوم ، که ماشین رو پارک کردم و پیاده شدیم ، کنار خیابون آروم قدم میزدیم که یهو دستام با دست های گرمی حصار شد ، که برگشتم سمتش و نگاهش کردم
_ : چرااا اینطور نگاه میکنی ، دوست دارم دست عشقم رو بگیرم
+ : یه سوال می تونم بپرسم
_ : آرهه
+ : چطور میتونی با اینکه میدونی هیچ علاقه ای نسبت بهت ندارم عاشقم باشی?!
_ : میدونی چیه ، چون تو بالاخره مال منی ، و چه عاشقم باشی و چه نباشی با تمام وجودم عاشقت می مونم ، اما میدونم یه روزی عاشقم میشی
+ : آها ، چطور اینقد مطمئنی?
_ : چون یه چیزی میدونم که میگم ، به نظرت دیگه تعداد سوالات زیاد نشد?
+ : اومم ببخشید
_ : اشکال نداره
+ : کم کم از ماشین فاصله گرفتیم و به یه پارک رسیدیم ، که یه زوج داشتن همو می بوسیدن ، نگاهمو ازشون گرفتم که یه وقت جیمین متوجه نشه
_ : دیدم ا/ت داره به یه زوج که همو می بوسن نگاه میکنه ، نظرت چیه?
+ : برای چیی?
_ : فهمیدم کجا رو نگاه می کردی
+ : خب نظری ندارم
_ : که اینطور ، که دستامو رو دور کمرش حلقه کردم و لبامو گذاشتم رو لباش و محکم مک میزدم
+ : با برخورد یهویی که ازش سر زد ، متعجب شدم ، همینطور که گفتم میدونم برای این منو پیش خودش آورد که همه کارام رو زیر نظر داشته باشه
_ : زیر اون بارون و بوسیدن ا/ت برام لذت بخش ترین کاری بود که می تونستم انجام بدم ، که ادامه دادم اما اون همکاری نمیکرد ، به همین خاطر سرعت بوسه رو بیشتر کردم که آروم شروع کرد به همکاری
+ : نفسم بند اومده بود ، بیشتر از چندین دقیقه بود که داشتیم همدیگه رو می بوسیدیم ، به سینه اش زدم که از هم جدا بشیم ، که بعد از چند لحظه آروم ازم جدا شد
_ : اون لبای نرم و پفکی ش منو دیوونه میکرد ، بدون هیچ چاره ای ازش جدا شدم ، و با لباس ها و صورتی که از بارون خیس شده بود بهش نگاه کردم ، و داد زدم و گفتم : دوست دارم ا/ت
+ : هیسس آروم باش ، همه داشتن نگاه مون می کردن که باعث شد خجالت بکشم
_ : چرااا آروم باشم ، خب دارم حقیقت رو میگم ، میخوای دیگه بریم خونه حسابی خیس شدیم
+ : باشه بریم ، کم کم بارون شدید تر شد و ما که چتر نداشتیم رو خیس خیس کرد
ادامه دارد...
۲۰۲
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.