پارت13 🧜♀️✨my Mermaid
پارت13
سوا: رفتیم و رسیدیم و بعله طبق انتظارم همون مرکز خریده بزرگ بود که همش پره خاطره بود ولی چه غمگین که اون هیچی یادش نمیاد
داشتیم قدم میزدیم و لباسارو میرفتیم پرو میکردیم که تهیونگ گف
ته: سوا انگار با یکی اینجا یه سری خاطره دارم که اصلا انگار از ذهنم پاک شده و چیزی یادم نیس ولی اخه غیره ممکنه بازم یه چیزی اینجا مبهمه
سوا: خیلی فکر نکن بهت فشار میاد😆😂
ته: خیلی خری
سوا: زبونمو واسش دراوردم همینجور اومد جلو من رفتم عقب اون میومد جلو من میرفتم عقب که کم کم سرعتش تند شد و شروع کرد به تند تند اومدن که منم دیگه اخرش دویدم
از زبون تهیونگ:
ته: کله پاساژ و دنبالش دویدم واقعا دختره خوبی بود خوش اندام و خوشگل و بور بود خیلیم رفتاراش ناز و تو دل برو بود به وضوح میشد احساس کرد که اون شرارت و رفتار های بده انسانی توش وجود نداره انگار با ادمها فرق داشت و یه قلب خالص و پاک داشت به نفس نفس افتاده بودم اون هنوز داشت میدوید که پاش گیر کرد به یه چیزی و تاق افتاد زمین سریع رفتم جلوش
ته: سوااا خوبی؟
سوا: ا... اره
ته: وایی زانوهاشو پاهاشووو زخم شده و داره خون میاد باید بریم خونه
سوا: باشه بزار بلند.....
ته: پریدم وسطه حرفش نه بلند نشو زیر کمرش و پاشو گرفتم و براید استایل بردمش تو ماشین
همه جوری نگاهمون میکردن که انگار زن و شوهریمو خیلی به هم میایم
سوا: رفتیم و رسیدیم و بعله طبق انتظارم همون مرکز خریده بزرگ بود که همش پره خاطره بود ولی چه غمگین که اون هیچی یادش نمیاد
داشتیم قدم میزدیم و لباسارو میرفتیم پرو میکردیم که تهیونگ گف
ته: سوا انگار با یکی اینجا یه سری خاطره دارم که اصلا انگار از ذهنم پاک شده و چیزی یادم نیس ولی اخه غیره ممکنه بازم یه چیزی اینجا مبهمه
سوا: خیلی فکر نکن بهت فشار میاد😆😂
ته: خیلی خری
سوا: زبونمو واسش دراوردم همینجور اومد جلو من رفتم عقب اون میومد جلو من میرفتم عقب که کم کم سرعتش تند شد و شروع کرد به تند تند اومدن که منم دیگه اخرش دویدم
از زبون تهیونگ:
ته: کله پاساژ و دنبالش دویدم واقعا دختره خوبی بود خوش اندام و خوشگل و بور بود خیلیم رفتاراش ناز و تو دل برو بود به وضوح میشد احساس کرد که اون شرارت و رفتار های بده انسانی توش وجود نداره انگار با ادمها فرق داشت و یه قلب خالص و پاک داشت به نفس نفس افتاده بودم اون هنوز داشت میدوید که پاش گیر کرد به یه چیزی و تاق افتاد زمین سریع رفتم جلوش
ته: سوااا خوبی؟
سوا: ا... اره
ته: وایی زانوهاشو پاهاشووو زخم شده و داره خون میاد باید بریم خونه
سوا: باشه بزار بلند.....
ته: پریدم وسطه حرفش نه بلند نشو زیر کمرش و پاشو گرفتم و براید استایل بردمش تو ماشین
همه جوری نگاهمون میکردن که انگار زن و شوهریمو خیلی به هم میایم
۲۶.۲k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.