پارت 69
#پارت_69
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
-نه مگه مشکلی باید پیش بیاد؟!
نفهمیدم چیشد که یهو هل شدم و گفتم:
+اگه واسه ژاکتتونه.... یا اگه واسه خاطر ماشینتونه....
با لبخند سری تکون داد و حرفمو قطع کرد و گفت:
-چته دختر؟! نه اصلا برای اینا نیست!!
ژاکت فدای سرت اصن بگیر آتیشش بزن، ماشین هم که بردم کارواش حل شد!!
اخمی کرد واروم زیر لب ادامه داد:
-البته بعدش یه احمقی زد بهم و کلی خرج گذشت رو دستم!!
پوفی کشید و گفت:
-خب الان...
ناخود آگاه نیشم باز شد انگار از کل حرفاش فقط همین یه تیکه که گفته بود آتیشش بزن برام مهم بود وفورا حرفشو قطع کردم و گفتم:
+جدی میگید؟! واقعا آتیشش بزنم؟! یعنی اگه....
اگه آتیشش بزنم ناراحت نمیشید؟!
تک خنده ای کرد و گفت:
-حالا لطفا دیگه مارو دور نندازه...
اگه خ.و.ن پ.ریو.د.ت روش مونده و انقدر اذیتت میکنه بشورش بده یه بنده خدایی بپوشه حداقل،ثواب داره!!
از حرفی که زد با خجالت سرمو پایین انداختم و لب گزیدم و آروم گفتم:
+نه بخدا من منظورم این نبود...چیزه...اممممم.
باهمون لبخند دلنشینش گفت:
-باشه نمیخواد توضیح بدی!!!
من گفتم بیای تا بهت بگم امروز میتونی بیای مادرتو ببینی!!
سرم و بالا آوردم گیج چشمام و ریز کردم و گفتم:
+ولی امروز که روز ملاقات نیست!!
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
-نه مگه مشکلی باید پیش بیاد؟!
نفهمیدم چیشد که یهو هل شدم و گفتم:
+اگه واسه ژاکتتونه.... یا اگه واسه خاطر ماشینتونه....
با لبخند سری تکون داد و حرفمو قطع کرد و گفت:
-چته دختر؟! نه اصلا برای اینا نیست!!
ژاکت فدای سرت اصن بگیر آتیشش بزن، ماشین هم که بردم کارواش حل شد!!
اخمی کرد واروم زیر لب ادامه داد:
-البته بعدش یه احمقی زد بهم و کلی خرج گذشت رو دستم!!
پوفی کشید و گفت:
-خب الان...
ناخود آگاه نیشم باز شد انگار از کل حرفاش فقط همین یه تیکه که گفته بود آتیشش بزن برام مهم بود وفورا حرفشو قطع کردم و گفتم:
+جدی میگید؟! واقعا آتیشش بزنم؟! یعنی اگه....
اگه آتیشش بزنم ناراحت نمیشید؟!
تک خنده ای کرد و گفت:
-حالا لطفا دیگه مارو دور نندازه...
اگه خ.و.ن پ.ریو.د.ت روش مونده و انقدر اذیتت میکنه بشورش بده یه بنده خدایی بپوشه حداقل،ثواب داره!!
از حرفی که زد با خجالت سرمو پایین انداختم و لب گزیدم و آروم گفتم:
+نه بخدا من منظورم این نبود...چیزه...اممممم.
باهمون لبخند دلنشینش گفت:
-باشه نمیخواد توضیح بدی!!!
من گفتم بیای تا بهت بگم امروز میتونی بیای مادرتو ببینی!!
سرم و بالا آوردم گیج چشمام و ریز کردم و گفتم:
+ولی امروز که روز ملاقات نیست!!
۵.۴k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.