عشق در عذاب 🐣🤷♀️
عشق در عذاب 🐣🤷♀️
و از کمر دایانا گرفت و بوسیدن همون
رفتن خونه و ازون کارا کردن ( خودتون یچیزه با عشق تصور کنیند حاله اسمات ندارم )
پرش زمانی به یک هفته بعد :
ویو دایانا
منو ارشام عاشقه همیم خیلی همو دوست داریم من چند روزه حالم زیاد خوب نیس پس وقت دکتر گرفتم ببینم چه مرگمه همش حالت تهوع دارم
دایانا :دکتر من چم شده ؟
دکتر : وایسا ی ازمایش ازت بگیرم
دکتر ازمایش رو گرفت
دکتر : خانومه ا.ت شما باردارید تبریک میگم
بچتون ۳ قلوی ماشالا
دایانا : من حاملم ؟ خدایا شکرتتت
بدو بدو رفتم خونه دیدم ارشام رو مبل نشسته
ارشام :کجا بودی !
دایانا : من حاملم ( ذوق )
ارشام : اخ جوون ( خوشحال و خر ذوق )
♡_____________________________________________♡
پیام بازرگانی :
اگر دلتون میخواد برین کنسرت ولی نمیتونین و پول ندارین ؟
خو نرین مجبور نیستین
♡______________________________________________♡
دایانا : تازه ۳ قلوی
ارشام : خدایااااااا امروز بهترین روزه زندگیمه
۴ سال بعد
ویو ارشام : من فرشتمو سره عمل از دست دادم
دایانا وقتی میخواست بچه هارو بدنیا بیاره مرد ، منم مردم بچها الان ۳ سالشونه ی پسر و دوتا دختر ، هر لحظه اونا رو میبینم بغض میکنم که چقد شبیه دایانا هستن اسم دوتا دخترام یکی ، حنا و یکی ، افرا ، اسم پسرم هم اروین هست
اروین : بابا ، مامان کجاست
ارشام : پسرم اون ی جای خیلی دوره و چای خوبی زندگی میکنه
حنا : نمیتونه بیاد پیشمون ؟
افرا : اره بیاد من مامانمو میخوام
ارشام : نه نمیتونه بیاد ( بغض )
ویو راوی : ارشام فقط و فقط بخاطره بچه هاش زندگی میکرد وگرنه خودشو میکشت
اون عشقه زندگیشو از دست داده بود غمه کمی نبود
مادر و پدر دایانا بعد از شنیدن این اتفاق شوکه شدن و سکته کردن مردن و بانده اراد برای اروین شد
و ارشام با همان درد زندگی کرد
{ پایان } 🥀🖤
( فحش ازاده دوستان ) 🦋💫
و از کمر دایانا گرفت و بوسیدن همون
رفتن خونه و ازون کارا کردن ( خودتون یچیزه با عشق تصور کنیند حاله اسمات ندارم )
پرش زمانی به یک هفته بعد :
ویو دایانا
منو ارشام عاشقه همیم خیلی همو دوست داریم من چند روزه حالم زیاد خوب نیس پس وقت دکتر گرفتم ببینم چه مرگمه همش حالت تهوع دارم
دایانا :دکتر من چم شده ؟
دکتر : وایسا ی ازمایش ازت بگیرم
دکتر ازمایش رو گرفت
دکتر : خانومه ا.ت شما باردارید تبریک میگم
بچتون ۳ قلوی ماشالا
دایانا : من حاملم ؟ خدایا شکرتتت
بدو بدو رفتم خونه دیدم ارشام رو مبل نشسته
ارشام :کجا بودی !
دایانا : من حاملم ( ذوق )
ارشام : اخ جوون ( خوشحال و خر ذوق )
♡_____________________________________________♡
پیام بازرگانی :
اگر دلتون میخواد برین کنسرت ولی نمیتونین و پول ندارین ؟
خو نرین مجبور نیستین
♡______________________________________________♡
دایانا : تازه ۳ قلوی
ارشام : خدایااااااا امروز بهترین روزه زندگیمه
۴ سال بعد
ویو ارشام : من فرشتمو سره عمل از دست دادم
دایانا وقتی میخواست بچه هارو بدنیا بیاره مرد ، منم مردم بچها الان ۳ سالشونه ی پسر و دوتا دختر ، هر لحظه اونا رو میبینم بغض میکنم که چقد شبیه دایانا هستن اسم دوتا دخترام یکی ، حنا و یکی ، افرا ، اسم پسرم هم اروین هست
اروین : بابا ، مامان کجاست
ارشام : پسرم اون ی جای خیلی دوره و چای خوبی زندگی میکنه
حنا : نمیتونه بیاد پیشمون ؟
افرا : اره بیاد من مامانمو میخوام
ارشام : نه نمیتونه بیاد ( بغض )
ویو راوی : ارشام فقط و فقط بخاطره بچه هاش زندگی میکرد وگرنه خودشو میکشت
اون عشقه زندگیشو از دست داده بود غمه کمی نبود
مادر و پدر دایانا بعد از شنیدن این اتفاق شوکه شدن و سکته کردن مردن و بانده اراد برای اروین شد
و ارشام با همان درد زندگی کرد
{ پایان } 🥀🖤
( فحش ازاده دوستان ) 🦋💫
۳.۷k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.