مروارید عشق پارت ۸
کوک:نوشدنی چی میخوری من:مهم اینه چی داری کوک:ویسکی سوجو و هر چیز دیگه من:سوجو کوک:فقط میتونی بخوری من:تاحالا نخوردم اما میخوام امتحان کنم کوک:خوب اوکی آورد اولین بارم بود(خوب به فاخ میرم😐😂😂) خوردم سرگیجه گرفتم همون اول اینه خولا شده بودم میخواستم تهشم درارم اما تموم شده بود توشو نگاه میکرد من:آخ نداره😂(😐😂😂) کوک:گائول من:چیه کوک:خخخخ بیا ببرمت تو اتاق اینه چی خوردی من:هوم نه من خوبم کوک:نخیر خوب نیستی من:خودم میرم کوک:نمی تونه من:میتونم کوک:خیله خوب پاشدم راه میرفتم اینه دیوونه ها داشتم میوفتادم جونگ کوک اومد منو گرفت بلندم کرد من:چیکار میکنی کوک:دارم کار خودمو میکنم بردم تو اتاق خوابوندم رو تخت اومد روم کوک:چرا انقدر کیوتی مخصوصا خندهات چرا خندیدم دستمو رو صورتش گذاشتم دستمو گرفت کوک:خیلی دوست دارم من:منم همینطور اومد بالا تر دوتا دستاشو کنار سرم گذاشت منم دستامو دور گردنش حلقه کردم کوک:بدجور مست شدیا من:هه خوب اولین بارمه کوک:اوممم ولی خیلی کیوت میشیو گوگولی من:واقعا کوک:اوهوم اومد نزدیک صورتم شد بعد لبامو بوسید منم همراهی کردم لباشو به لبام میمالید و بیشتر میبوسید (نظرتون چیه بکنش☺😂😂) رفت سراغ دکمه لباسم آروم بازش کرد(این تازه آرومشه😐😂😂😂😂 بعدنا باز نمیشه جر میده😐😂😂دکمه ها میپوکه☺😈😂😂)
۷.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.