پارت ~4~
ویو ات
صبح با صدای الارم گوشی از خواب بیدار شدم ساعت 6 بود سریع رفتم دستشویی و کار های لازممو انجام دادم و لباسمو پوشیدم و رفتم پایین که اجوما گفت
✓صبح بخیر
+صبح بخیر اجوما
✓بیا برای ارباب قهوه ببر
+چشم
اجوما قهوه رو بهم داد و منم رفتم سمت اتاق ارباب
و در زدم تق تق
_بیا تو
+صبح بخیر ارباب،براتون قهوه اوردم
_مرسی بزارش همینجا
قهوه رو گذاشتم روی میز تا خواستم برم که ارباب دستمو گرفت و گفت
_صبر کن
+بله بفرمایید چیزی شده
_امشب یه مهمونی دارم که همه ی دوستام میان این عمارت رو کاملا تمیز میکنید باشه و همه چیز رو اماده کنید
+ا...چشم،خب دیگه من برم
ارباب دستمو ول کرد و منم رفتم پایین و به اجوما گفتم
+اجوما ارباب گفتن امشب یه مهمونی داریم باید این عمارت رو تمیز کنیم و نوشیدنی و چیز ها رو هم اماده کنیم
✓باشه تو برو بالا رو تمیز کن ،اها راستی امروز باید اتاق ارباب رو هم تمیز کنی
+باشه، پس من اول بزم اتاق ارباب رو تمیز کنم
✓باشه دخترم
رفتم بالا تو اتاق ارباب در زدم اما کسی نبود ارباب رفته بود سرکارش منم رفتم داخل هیچکس نبود و شروع کردم به تمیز کردن اتاق که نوبت به میز رسیده بود که داشتم میز رو تمیز میکردم که یهو یه چیزی توجه م رو به خودش جلب کرد...
شرایط
5لایک
5کامنت
••••••|••••••
صبح با صدای الارم گوشی از خواب بیدار شدم ساعت 6 بود سریع رفتم دستشویی و کار های لازممو انجام دادم و لباسمو پوشیدم و رفتم پایین که اجوما گفت
✓صبح بخیر
+صبح بخیر اجوما
✓بیا برای ارباب قهوه ببر
+چشم
اجوما قهوه رو بهم داد و منم رفتم سمت اتاق ارباب
و در زدم تق تق
_بیا تو
+صبح بخیر ارباب،براتون قهوه اوردم
_مرسی بزارش همینجا
قهوه رو گذاشتم روی میز تا خواستم برم که ارباب دستمو گرفت و گفت
_صبر کن
+بله بفرمایید چیزی شده
_امشب یه مهمونی دارم که همه ی دوستام میان این عمارت رو کاملا تمیز میکنید باشه و همه چیز رو اماده کنید
+ا...چشم،خب دیگه من برم
ارباب دستمو ول کرد و منم رفتم پایین و به اجوما گفتم
+اجوما ارباب گفتن امشب یه مهمونی داریم باید این عمارت رو تمیز کنیم و نوشیدنی و چیز ها رو هم اماده کنیم
✓باشه تو برو بالا رو تمیز کن ،اها راستی امروز باید اتاق ارباب رو هم تمیز کنی
+باشه، پس من اول بزم اتاق ارباب رو تمیز کنم
✓باشه دخترم
رفتم بالا تو اتاق ارباب در زدم اما کسی نبود ارباب رفته بود سرکارش منم رفتم داخل هیچکس نبود و شروع کردم به تمیز کردن اتاق که نوبت به میز رسیده بود که داشتم میز رو تمیز میکردم که یهو یه چیزی توجه م رو به خودش جلب کرد...
شرایط
5لایک
5کامنت
••••••|••••••
۲۲.۲k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.