P آخر
/تھیونگ/ نگاھی بھ دور و ورم انداختم و از جین پرسیدم +مامالونا و ویکتور کجان؟ جین تکخندی کرد و رو پنجھ سمت نامجون رفت +چھ مرگتھ؟یھ سوال پرسیدم نامجون لپشو از داخل گاز گرفت تا نخنده بھ والینا و جیمین نگاه کردم اونا ھم از خنده داشتن پاره میشدن خواستم برم بزنمشون کھ در سالن باز شد و ویکتور و مامالونا با یھ گلھ سرباز پشت سرشون وارد شدن +اوه تھیونگ عزیزممم!!!میدونستم ھمین روزاست کھ برمیگردی جونگکوک با دستش بھ سبدا اشاره کرد +اینا چین؟؟ مامالونا لبخندی زد +زشت نیست ھمو مارک کرده باشین؛بعد بدون مراسم عروسی بخواید برید تو یھ اتاق؟ من و جونگکوک بھم نگاه کردیم +تو فھمیدی منظورش چیھ؟ +فھمیده باشمم خودمو میزنم بھ اون راه تھ! ویکتور دستاشو بھم کوبید +خب پس مراسمو بزاریم امشب اخمی کردم +وزرا چی؟ ویکتور دستشو تکون داد +برن بھ جھنم....یادت باشھ تو پادشاھی و نباید کسی برات تصمیم بگیره
جونگکوک سرشو بھ نشونھ مخالفت تکون داد +ولی یھ نفر کھ من دوست دارم تو مراسم باشھ نیست....باید واسش صبر کنیم بھ جونگکوک نگاه کردم +اھا چیزو میگی؟ +اره ھمون چیززز +ھمونی کھ اولش ه داره؟؟ در باز شد +منظورتون ھکتوره؟؟خب من کھ اومدم!مراسمو عقب نندازین کھ چند وقتیھ ھوس عروسی کرده بودم با دیدن ھکتور چشمام چھار تا شد +چجوری با این سرعت اومدی؟ +با پاھام؛ مامالونا با دیدن ھکتور ھمونجوری مونده بود. پشت مامالونا رفتم و بھ سمت ھکتور ھلش دادم +اون بچتونھ....یھ بغل بھش بدھکارین بعد دیدن یھ صحنھ گریھ دار اشکامو با شنل جونگکوک پاک کردم +خب اماده شیم برای امشب؟ جونگکوک چشمکی زد +از چھ لحاظ؟ +از ھر لحاظ....تو فقط امشب رو متعلق بھ من باش پسر نعناییم!
/۴ ماه بعد/
+یااااا جونگکوک کدوم ومپایری ۶ صبح میره پیک نیک!!! جونگکوک درحالی کھ پتو رو از روم میکشید غر زد +تو قول دادی!!!خودت گفتی اگھ مسابقھ کیس رو ببرم ھرچی بگم گوش میکنی! بالشو رو سرم گذاشتم +من از کجا میدونستم قراره صبح بھ این زودی بیدارم کنی؟ جونگکوک دست بھ کمر شد +جفت من شدن یھ معایبی ھم داره! با لحن چاپلوسانھ ای گفتم +من فقط سود بردم از جفت شدن با تو....مخصوصا شبایی کھ.....
+ھیسسسسس با کلی غر بلند شدیم و بھ سمت جنگل حرکت کردیم کنار برکھ ی ھمیشگیمون وایسادیم و دستامونو توھم قفل کردیم. +اخ کھ چقدر زود گذشت. سرمو بھ تایید تکون دادم +اره....کی فکرشو میکرد اون پسر بچھ بدعنق الان جفت من باشھ؟ چشم غره ای بھم رفت. رو بھ من وایساد +پس تو منو دوست داشتی؟ +نداشتم ھر روز از خوابم نمیگذشتم بیام اینجا. جونگکوک رو پنجھ ھاش بلند شد و بوسھ ای کوتاه رو لبام نشوند. بعد دستشو سرشو رو قفسھ سینھ ام گذاشت. +این اخرین امپراطوری سرزمین ما شد......شاید یھ روزی بقیھ داستان پیوند ممنوعھ مارو برای ھم تعریف کنن. بوسھ ای رو سرش کاشتم
+و ھمینطور بگن کھ پادشاه چجوری عاشقانھ جفتش رو میپرستید
پایان
( خوشتون آمد؟؟)
جونگکوک سرشو بھ نشونھ مخالفت تکون داد +ولی یھ نفر کھ من دوست دارم تو مراسم باشھ نیست....باید واسش صبر کنیم بھ جونگکوک نگاه کردم +اھا چیزو میگی؟ +اره ھمون چیززز +ھمونی کھ اولش ه داره؟؟ در باز شد +منظورتون ھکتوره؟؟خب من کھ اومدم!مراسمو عقب نندازین کھ چند وقتیھ ھوس عروسی کرده بودم با دیدن ھکتور چشمام چھار تا شد +چجوری با این سرعت اومدی؟ +با پاھام؛ مامالونا با دیدن ھکتور ھمونجوری مونده بود. پشت مامالونا رفتم و بھ سمت ھکتور ھلش دادم +اون بچتونھ....یھ بغل بھش بدھکارین بعد دیدن یھ صحنھ گریھ دار اشکامو با شنل جونگکوک پاک کردم +خب اماده شیم برای امشب؟ جونگکوک چشمکی زد +از چھ لحاظ؟ +از ھر لحاظ....تو فقط امشب رو متعلق بھ من باش پسر نعناییم!
/۴ ماه بعد/
+یااااا جونگکوک کدوم ومپایری ۶ صبح میره پیک نیک!!! جونگکوک درحالی کھ پتو رو از روم میکشید غر زد +تو قول دادی!!!خودت گفتی اگھ مسابقھ کیس رو ببرم ھرچی بگم گوش میکنی! بالشو رو سرم گذاشتم +من از کجا میدونستم قراره صبح بھ این زودی بیدارم کنی؟ جونگکوک دست بھ کمر شد +جفت من شدن یھ معایبی ھم داره! با لحن چاپلوسانھ ای گفتم +من فقط سود بردم از جفت شدن با تو....مخصوصا شبایی کھ.....
+ھیسسسسس با کلی غر بلند شدیم و بھ سمت جنگل حرکت کردیم کنار برکھ ی ھمیشگیمون وایسادیم و دستامونو توھم قفل کردیم. +اخ کھ چقدر زود گذشت. سرمو بھ تایید تکون دادم +اره....کی فکرشو میکرد اون پسر بچھ بدعنق الان جفت من باشھ؟ چشم غره ای بھم رفت. رو بھ من وایساد +پس تو منو دوست داشتی؟ +نداشتم ھر روز از خوابم نمیگذشتم بیام اینجا. جونگکوک رو پنجھ ھاش بلند شد و بوسھ ای کوتاه رو لبام نشوند. بعد دستشو سرشو رو قفسھ سینھ ام گذاشت. +این اخرین امپراطوری سرزمین ما شد......شاید یھ روزی بقیھ داستان پیوند ممنوعھ مارو برای ھم تعریف کنن. بوسھ ای رو سرش کاشتم
+و ھمینطور بگن کھ پادشاه چجوری عاشقانھ جفتش رو میپرستید
پایان
( خوشتون آمد؟؟)
۳.۰k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.