شهزاده
پارت دوم ( لطفاً گذارشم نکنید)
از زبان راوی: چویا هنوز تو شوک بود رفیقش کسی عاشقش بود اینکار رو کرد آره اون از عماق قلبش عاشق دازای بود اما همیشه خوشبختی دازای رو می خواست برای همین هیچ وقت هم به هلن بی احترامی چه برسه به اینکه بزنتش قلبش تیر میکشد احساس می کرد که یه نفر داره هی تو قلبش چاقو میزنه بلند شد و تیکه های گیتارش رو با اشک جمع کرد به گیتار فروشی رفت گیتار فروش دوست چویا بود
+ سلام آتسوشی خوبی
=عه سلام چو... چویا چه اتفاقی افتاده
+ تو هشدارت راجب دور شدن از دازای و هلن درست بود
= پس بلاخره به حرفم رسیدی من فقط یه بار با هلن حرف زدم و بهش گفتم پرونده ها رو بده به دازای سان خودت اونجا شاهد بودی که با تهمتش کاری کرد که هم دازای سان منو اخراج کنه هم....(با اشک)آکو
چویا با اینکه خیلی دلش برای خودش سوخته بود ولی دلش بیشتر به حال آتسوشی میسوخت که بهش تهمت زدن اون به هلن دست زده البته چویا هر چقدر سعی به دازای بفهمونه اون اینکار رو نکرده نشد
چویا رفت و آتسوشی رو بغل کرد
= چویا سان...هق ....تو خودت الان بیشتر درک میکنی ...هق...من الان یه ساله آکو رو ندیدم فقط شمایید که راجب حالش بهم میگید هق...من دلم براش تنگ شده دیگه نمیتونم ادامه بدم
+ آتسوشی آروم باش الان وضعیت فعلی مون خوب نیست ولی باید تحمل کنیم تا فراموش کنیم
= چی رو فراموش کنیم چجوری تمام زندگی هامون رو فراموش کنیم
+ نمیدونم... ولی بیا الان بهش فکر نکنیم راستش من گیتارم خورد شد
= این دیگه درست نمیشه میخوای یدونه جدید بخری
+ فعلا با یدونه دست دوم سر میکنم داری
= آره چویا سان بفرمایید
چویا بیشتر به خاطر این می سوخت که با این بلا هایی که سر آتسوشی آوردن در مورد اونا با احترام و خوبی حرف میزنه
+ مرسی آتسوشی ... آتسوشی این که نوعه
= آره همین دیروز اومد ولی با همون قمیت دست دوم پرداخت کنید
+ اما...
= دیگه اما نداره مال خودتون
+ ممنونم
از مغازه ی آتسوشی بیرون اومد به گوشیش نگاه کرد حکم اخراجش رو منشی دازای براش فرستاده بود اخراجم شد ناراحت بود وقتی از دست دازای ناراحت میشد این آهنگو میخوند:
چشم جادو مال تو👁️
دل آهو مال من ❤️
سر سودا مال تو😃
همه دردا مال من🙃
همه فردا مال تو 🌇
همه دنیا مال تو🌅
همه صحرا مال من 💔
احساس کرد که سبک شده یاد یه شعری افتاد که میگفت عشق آدم هر جا باشه یادش آرزو میسازه پس به یاد اون شروع کن با یه آرزوی تازه
آره یه آرزوی تازه...
از زبان راوی: چویا هنوز تو شوک بود رفیقش کسی عاشقش بود اینکار رو کرد آره اون از عماق قلبش عاشق دازای بود اما همیشه خوشبختی دازای رو می خواست برای همین هیچ وقت هم به هلن بی احترامی چه برسه به اینکه بزنتش قلبش تیر میکشد احساس می کرد که یه نفر داره هی تو قلبش چاقو میزنه بلند شد و تیکه های گیتارش رو با اشک جمع کرد به گیتار فروشی رفت گیتار فروش دوست چویا بود
+ سلام آتسوشی خوبی
=عه سلام چو... چویا چه اتفاقی افتاده
+ تو هشدارت راجب دور شدن از دازای و هلن درست بود
= پس بلاخره به حرفم رسیدی من فقط یه بار با هلن حرف زدم و بهش گفتم پرونده ها رو بده به دازای سان خودت اونجا شاهد بودی که با تهمتش کاری کرد که هم دازای سان منو اخراج کنه هم....(با اشک)آکو
چویا با اینکه خیلی دلش برای خودش سوخته بود ولی دلش بیشتر به حال آتسوشی میسوخت که بهش تهمت زدن اون به هلن دست زده البته چویا هر چقدر سعی به دازای بفهمونه اون اینکار رو نکرده نشد
چویا رفت و آتسوشی رو بغل کرد
= چویا سان...هق ....تو خودت الان بیشتر درک میکنی ...هق...من الان یه ساله آکو رو ندیدم فقط شمایید که راجب حالش بهم میگید هق...من دلم براش تنگ شده دیگه نمیتونم ادامه بدم
+ آتسوشی آروم باش الان وضعیت فعلی مون خوب نیست ولی باید تحمل کنیم تا فراموش کنیم
= چی رو فراموش کنیم چجوری تمام زندگی هامون رو فراموش کنیم
+ نمیدونم... ولی بیا الان بهش فکر نکنیم راستش من گیتارم خورد شد
= این دیگه درست نمیشه میخوای یدونه جدید بخری
+ فعلا با یدونه دست دوم سر میکنم داری
= آره چویا سان بفرمایید
چویا بیشتر به خاطر این می سوخت که با این بلا هایی که سر آتسوشی آوردن در مورد اونا با احترام و خوبی حرف میزنه
+ مرسی آتسوشی ... آتسوشی این که نوعه
= آره همین دیروز اومد ولی با همون قمیت دست دوم پرداخت کنید
+ اما...
= دیگه اما نداره مال خودتون
+ ممنونم
از مغازه ی آتسوشی بیرون اومد به گوشیش نگاه کرد حکم اخراجش رو منشی دازای براش فرستاده بود اخراجم شد ناراحت بود وقتی از دست دازای ناراحت میشد این آهنگو میخوند:
چشم جادو مال تو👁️
دل آهو مال من ❤️
سر سودا مال تو😃
همه دردا مال من🙃
همه فردا مال تو 🌇
همه دنیا مال تو🌅
همه صحرا مال من 💔
احساس کرد که سبک شده یاد یه شعری افتاد که میگفت عشق آدم هر جا باشه یادش آرزو میسازه پس به یاد اون شروع کن با یه آرزوی تازه
آره یه آرزوی تازه...
۵.۷k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.