عشق یا قتل پارت ۱۴ ق ۲
پ ۱۴ ق ۲ : + راهش دوره؟
میلدا...اهوم برای همین بیا با اسب بابام بریم
+ باشه
سوار اسب شدیم
میلدا .... سریع؟
+ سریع تر بهتر
میلدا....محکم بچسب ...یک دو سه
خیلی تند میرفت راستش از محله خیلی دور شد ..... میخواست از یه چهار راهی خاکی رد بشه ک یه تراکتور اومد و اسب رم کرد انداختمون پایین پخش بر زمین شده بودیم میلدا بلند شد و دستشو طرف منی ک رو زمین بودم به نشانه کمک دراز کرد
میلدا...حالت خوبه ببخشید اون یارو هواستش نبود
یه فشار زیاد به سرم وارد میشد.....یه چیزایی یادم میومد.....سرم درد گرفته بود دستامو رو سرم گرفته بودم و ناله میکردم
میلدا....چی شده؟ چیشد؟ ا/ت حالت خوبه؟
داشت تکونم میداد ..... یه چیزایی میدیدم ( ببینم فقط میخوای زل بزنی به من؟ حداقل یه کمکی بکن....نیشخند رو لباش..... اسم منو میخوای چیکار؟..... چطوری اسبت ک فرار کرده پاتم ک آسیب دیده بعدم میخوای خوراک گرگای اینجا شی؟ بگو خونت کجاست میرسونمت ......تو تو خونه ی آقای مین زندگی میکنی؟....چیکارته......چیکارته....چیکارته .....چیکارته ) سرم خیلی درد میکرد
میلدا : کمک کنین حالش بده کمک لاستیک های مشکی یه ماشین رو دیدم ولی.....از شدت درد سرم بیهوش شدم ~~~~~~~~~~با صدا هایی ک میومد بیدار شدم و نگاهی به دور و اطرافم انداختم.....کجا بودم؟.....بر خلاف اون خونه های داخل روستا سنگ کاری شده و خیلی شیک بود .....
میلدا رو دیدن که کنارم نشسته بود
میلدا .... خوبه بیدار شدی؟
+ آره
بلند شدم و نشستم .... پیرمردی سالخورده مقابلم نشسته
میلدا...آها ایشون همون رئیس ما هستن جانگ می وونگ
میلدا...اهوم برای همین بیا با اسب بابام بریم
+ باشه
سوار اسب شدیم
میلدا .... سریع؟
+ سریع تر بهتر
میلدا....محکم بچسب ...یک دو سه
خیلی تند میرفت راستش از محله خیلی دور شد ..... میخواست از یه چهار راهی خاکی رد بشه ک یه تراکتور اومد و اسب رم کرد انداختمون پایین پخش بر زمین شده بودیم میلدا بلند شد و دستشو طرف منی ک رو زمین بودم به نشانه کمک دراز کرد
میلدا...حالت خوبه ببخشید اون یارو هواستش نبود
یه فشار زیاد به سرم وارد میشد.....یه چیزایی یادم میومد.....سرم درد گرفته بود دستامو رو سرم گرفته بودم و ناله میکردم
میلدا....چی شده؟ چیشد؟ ا/ت حالت خوبه؟
داشت تکونم میداد ..... یه چیزایی میدیدم ( ببینم فقط میخوای زل بزنی به من؟ حداقل یه کمکی بکن....نیشخند رو لباش..... اسم منو میخوای چیکار؟..... چطوری اسبت ک فرار کرده پاتم ک آسیب دیده بعدم میخوای خوراک گرگای اینجا شی؟ بگو خونت کجاست میرسونمت ......تو تو خونه ی آقای مین زندگی میکنی؟....چیکارته......چیکارته....چیکارته .....چیکارته ) سرم خیلی درد میکرد
میلدا : کمک کنین حالش بده کمک لاستیک های مشکی یه ماشین رو دیدم ولی.....از شدت درد سرم بیهوش شدم ~~~~~~~~~~با صدا هایی ک میومد بیدار شدم و نگاهی به دور و اطرافم انداختم.....کجا بودم؟.....بر خلاف اون خونه های داخل روستا سنگ کاری شده و خیلی شیک بود .....
میلدا رو دیدن که کنارم نشسته بود
میلدا .... خوبه بیدار شدی؟
+ آره
بلند شدم و نشستم .... پیرمردی سالخورده مقابلم نشسته
میلدا...آها ایشون همون رئیس ما هستن جانگ می وونگ
۴۵.۶k
۲۳ تیر ۱۴۰۰