فصل ۲ پارت ۶
فردا صبح
از زبان نایون
بلند شدم دیدم کوک نیست رفتم اتاقش نبود توی آشپز خونه هم گشتم یه نامه رو میز ناهار خوری دیدم از طرف کوک بود
نوشته بود
سلام نایون من یه کاره خیلی ضروری برام پیش آمد باید میرفتم
دوست دارم
خدافظ
دیدم. گوشیم داره زنگ میخوره برادرم تهیونگ بود
جواب دادم
ته : الو سلام چه خبر ؟ دلم برات تنگ شده میتونی هم رو ببینیم ؟
نایون : سلام مرسی منم همین طور اره وقتم آزاده
ته : پس این آدرسی که میفرستم بیا خودت رو خوشگل کن بیا
نایون : باشه خدافظ
ته : خدافظ منتظرتم
رفتم حاضر شدم
با ماشینم رفتم
به آدرس رسیدم دیدم یه خونس
زنگ خونه رو زدم در باز شد
دیدم ته آمد جلوی در رفتم تو دیدم جین ، جیمین ، جیهوپ ، شوگا ، و نامجون اونجا بودن
منو ندیدن
نایون : چرا اینا اینجان ؟
ته : مگه بهت نگفتم دعوتشون کردم ؟
نایون : نه نگفتی
ته : بیا تو
رفتم داخل
سلام
همه : سلام
رفتم نشستم بغل دست تهیونگ
ادامه دارد
از زبان نایون
بلند شدم دیدم کوک نیست رفتم اتاقش نبود توی آشپز خونه هم گشتم یه نامه رو میز ناهار خوری دیدم از طرف کوک بود
نوشته بود
سلام نایون من یه کاره خیلی ضروری برام پیش آمد باید میرفتم
دوست دارم
خدافظ
دیدم. گوشیم داره زنگ میخوره برادرم تهیونگ بود
جواب دادم
ته : الو سلام چه خبر ؟ دلم برات تنگ شده میتونی هم رو ببینیم ؟
نایون : سلام مرسی منم همین طور اره وقتم آزاده
ته : پس این آدرسی که میفرستم بیا خودت رو خوشگل کن بیا
نایون : باشه خدافظ
ته : خدافظ منتظرتم
رفتم حاضر شدم
با ماشینم رفتم
به آدرس رسیدم دیدم یه خونس
زنگ خونه رو زدم در باز شد
دیدم ته آمد جلوی در رفتم تو دیدم جین ، جیمین ، جیهوپ ، شوگا ، و نامجون اونجا بودن
منو ندیدن
نایون : چرا اینا اینجان ؟
ته : مگه بهت نگفتم دعوتشون کردم ؟
نایون : نه نگفتی
ته : بیا تو
رفتم داخل
سلام
همه : سلام
رفتم نشستم بغل دست تهیونگ
ادامه دارد
۱۴.۷k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.