حق انتخواب 21
توی شهر بازی کلا استرس داشتی ولی تهیونگ نگرانت بود فکر کرد چیزی شدع ک بهش نگفتی .
یکی یکی میومدن اعضا
شوگا آخرین نفر اومد .
طوری رفتار مردی ک انگار چیزی نشدع
رفتین سوار وحشت ناک ترین چیز شهر بازی شدیم
.. اسلاید 2..
خیلی ترسیدی
یادت نبود ک تهیونگ پیشت ننشسته
جیهوپ کنارت نشسته بود
چون حواست نبود ک تهیونگ نیست محکم بغلش کردی!
جیهوپ :😳چکار میکنی؟
ت:میترسم تهیونگ!
جیهوپ :تهیونگ واگن جلوعه! 😂
ت:😳آممممم ببخشید !
جیهوپ :اشکال نداره منو بغل کن نترسی 😂
ت:ن🙂
( درصورتی ک از ترس نزدیک بود شلوارتو خیس کنی😂🤞)
بعد کلی بلا پایین رفتن توی ریل های ترسناک این بازی
پیاده شدین.
سرت گیج میرفت
تلو تلو میخوردی.
شوگا نگران نگات میکرد
تهیونگ اومد بغلت کرد و گذاشتت روی یه صندلی
کل اعضا حالتو میپرسیدن
ک
جیهوپ :تهیونگ 😂ا/تتوی واگن 😂فکر کرد من تو ام 😂از ترس بغلم کرد گفت میترسم تهیونگ😂😂😂
فهمید من تو نیسم از ترس میلرزید ولی سر جاش نشست 😂
ت:😳🤫🤦♀️🤦♀️🤦♀️
تهیونگ عزیزم ببخشید انقدر ترسیده بودم نفهمیدم کنارم نیستی .
تهیونگ با خنده عصبی کرد وبغلت کرد وایسوندت
شوگا :😒
رفتین سوار یه بازی ملایم تر شدین
ایندفه تهیونگ پیشت نشست
وقتی دسگاه بازی حرکت میکرد خیلی حالت بد میشد
بعد 8 دیقه دستگاه متوقف شد که پیادشین وقتی پیاده شدین از ترس قش کردی
حتی بااینکه ایندفه تهیونگ پیشت بود
تهیونگ بلندت کرد
آب کوچولو، کوچولو میریخت توی دهنت ک حالت بهتر شع
یکم بهتر شدی
(فهمیدی فوبیای ارتفاع داری 🙂😂🤞)
تهیونگ بلندت کرد بردت توی ماشین و بردت سمت خونت.
توی راه به اعضا زنگ زد گفت حالت خوب نیس و از شهربازی اومدین بیرون.
وقتی رسیدین در خونت کلید رو از کیفت برداشت درو باز کرد و اومد سمت ماشین بغلت کرد بردت داخل خونه.
گذاشتت روی کاناپه
سرت رو روی پای خودش گذاشت و موهاتو نوازش میکرد
گوشیت زنگ خورد
نامی بود.
تهیونگ جواب داد چون حالت خوب نبود.
نامی:الو ا/ت!
تهیونگ :الو نامی ا/ت حالش خوب نیس کاری داشتی؟
نامی :ن فقط میخواستم ببینم بهتر شد؟
هیونگ
( هیونگ ینی داداش😂 )
تهیونگ:بله؟
نامی :میگم شوگا خیلی باهات لج شدع-_-
تهیونگ :میدونم سر اینکه ا/ت 3 سال دوس دخترش بودع!
نامی :🤦♀️خب خدارو شکر میدونی
خدافظ👋
تهیونگ :خدافظ 👋
ت تقریبا بیهوش بودی
چون فوبیا داشتی ب بلندی
و نباید سوار اون دسگاه ها میشدی
خدافس تا پارت بعد
راستی دوست داشتی حق انتخوابو؟
یکی یکی میومدن اعضا
شوگا آخرین نفر اومد .
طوری رفتار مردی ک انگار چیزی نشدع
رفتین سوار وحشت ناک ترین چیز شهر بازی شدیم
.. اسلاید 2..
خیلی ترسیدی
یادت نبود ک تهیونگ پیشت ننشسته
جیهوپ کنارت نشسته بود
چون حواست نبود ک تهیونگ نیست محکم بغلش کردی!
جیهوپ :😳چکار میکنی؟
ت:میترسم تهیونگ!
جیهوپ :تهیونگ واگن جلوعه! 😂
ت:😳آممممم ببخشید !
جیهوپ :اشکال نداره منو بغل کن نترسی 😂
ت:ن🙂
( درصورتی ک از ترس نزدیک بود شلوارتو خیس کنی😂🤞)
بعد کلی بلا پایین رفتن توی ریل های ترسناک این بازی
پیاده شدین.
سرت گیج میرفت
تلو تلو میخوردی.
شوگا نگران نگات میکرد
تهیونگ اومد بغلت کرد و گذاشتت روی یه صندلی
کل اعضا حالتو میپرسیدن
ک
جیهوپ :تهیونگ 😂ا/تتوی واگن 😂فکر کرد من تو ام 😂از ترس بغلم کرد گفت میترسم تهیونگ😂😂😂
فهمید من تو نیسم از ترس میلرزید ولی سر جاش نشست 😂
ت:😳🤫🤦♀️🤦♀️🤦♀️
تهیونگ عزیزم ببخشید انقدر ترسیده بودم نفهمیدم کنارم نیستی .
تهیونگ با خنده عصبی کرد وبغلت کرد وایسوندت
شوگا :😒
رفتین سوار یه بازی ملایم تر شدین
ایندفه تهیونگ پیشت نشست
وقتی دسگاه بازی حرکت میکرد خیلی حالت بد میشد
بعد 8 دیقه دستگاه متوقف شد که پیادشین وقتی پیاده شدین از ترس قش کردی
حتی بااینکه ایندفه تهیونگ پیشت بود
تهیونگ بلندت کرد
آب کوچولو، کوچولو میریخت توی دهنت ک حالت بهتر شع
یکم بهتر شدی
(فهمیدی فوبیای ارتفاع داری 🙂😂🤞)
تهیونگ بلندت کرد بردت توی ماشین و بردت سمت خونت.
توی راه به اعضا زنگ زد گفت حالت خوب نیس و از شهربازی اومدین بیرون.
وقتی رسیدین در خونت کلید رو از کیفت برداشت درو باز کرد و اومد سمت ماشین بغلت کرد بردت داخل خونه.
گذاشتت روی کاناپه
سرت رو روی پای خودش گذاشت و موهاتو نوازش میکرد
گوشیت زنگ خورد
نامی بود.
تهیونگ جواب داد چون حالت خوب نبود.
نامی:الو ا/ت!
تهیونگ :الو نامی ا/ت حالش خوب نیس کاری داشتی؟
نامی :ن فقط میخواستم ببینم بهتر شد؟
هیونگ
( هیونگ ینی داداش😂 )
تهیونگ:بله؟
نامی :میگم شوگا خیلی باهات لج شدع-_-
تهیونگ :میدونم سر اینکه ا/ت 3 سال دوس دخترش بودع!
نامی :🤦♀️خب خدارو شکر میدونی
خدافظ👋
تهیونگ :خدافظ 👋
ت تقریبا بیهوش بودی
چون فوبیا داشتی ب بلندی
و نباید سوار اون دسگاه ها میشدی
خدافس تا پارت بعد
راستی دوست داشتی حق انتخوابو؟
۲۳.۴k
۰۴ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.