عشق بیان نشده. part 5
کوک:ولی...(ا.ت نمیزاره حرف بزنه)
ا.ت:لطفا دیگه چیزی نگو قلبی که شکسته هیچوقت دوباره مث روز اولش نمیشه.
کوک:ببخشید بابت سرد بودنم لطفا نرو
ا.ت:اقای جئون لطفا اسرار نکنین اینجوری بیشتر مطمئن میشم که برم.
ویو ا.ت
از شرکت خارج شدمو سوار تاکسی شدمو برای همیشه از اون شرکت نفرین شده راحت شدم.
سه سال بعد
از زبون ادمین(کوک متوجه شد که عاشق ا.ت شده ولی دیگه خیلی دیر شده بود بعد اون اتفاقا یونا غیبش زد ولی کوک انقد عاشق و درمونده ا.ت شده بود که براش اهمیت نداشت که یونا زیر دستش پول کشیده.
ا.ت هم شش ماهه که مدیر یه شرکت واردات و صادرات ماشینه و رییس اون شرکت هم مردی به اسم کیم تهیونگه که عاشق ا.ته و ا.ت هم بهش علاقه داره ولی هنوز درد عشق قبلیش عذابش میده ولی دیگه بهش بی احساس شده.
ویو کوک
یه روز داشتم اخبار کره رو میدیدم که چشمم خورد به یه شرکت بزرگ واردات و صادرات ماشین.
اون شرکت خیلیییی خفن بود.
(شرکت من در برابر اون شرکت هیچ بود.
رفتم توی اینترنت اسم شرکته رو سرچ کردمو دربارش خوندم.
اینا چیزایی بود که توی اینترنت خوندم:
(من رییس شرکت.......(اسم شرکتو میگه)کیم تهیونگ هستم بنظرم دلیل معروف و خوب شدن شرکت ما مدیر ا.تس.
ازشون کلی به شرکت کمک کردن.)
اولش فک کردم اشتباه شده ولی بعدش که چهرشو دیدم کلا جا خوردم.
کوک:چ...چی چ...را ا.ت ....ا.ت چرا؟
اون خیلی خوشگل بود خیلی عالی بود اونقدری که میدرخشید.
خلاصه که داشتم ادامه اخبارو میخوندم که یهو...
ا.ت:لطفا دیگه چیزی نگو قلبی که شکسته هیچوقت دوباره مث روز اولش نمیشه.
کوک:ببخشید بابت سرد بودنم لطفا نرو
ا.ت:اقای جئون لطفا اسرار نکنین اینجوری بیشتر مطمئن میشم که برم.
ویو ا.ت
از شرکت خارج شدمو سوار تاکسی شدمو برای همیشه از اون شرکت نفرین شده راحت شدم.
سه سال بعد
از زبون ادمین(کوک متوجه شد که عاشق ا.ت شده ولی دیگه خیلی دیر شده بود بعد اون اتفاقا یونا غیبش زد ولی کوک انقد عاشق و درمونده ا.ت شده بود که براش اهمیت نداشت که یونا زیر دستش پول کشیده.
ا.ت هم شش ماهه که مدیر یه شرکت واردات و صادرات ماشینه و رییس اون شرکت هم مردی به اسم کیم تهیونگه که عاشق ا.ته و ا.ت هم بهش علاقه داره ولی هنوز درد عشق قبلیش عذابش میده ولی دیگه بهش بی احساس شده.
ویو کوک
یه روز داشتم اخبار کره رو میدیدم که چشمم خورد به یه شرکت بزرگ واردات و صادرات ماشین.
اون شرکت خیلیییی خفن بود.
(شرکت من در برابر اون شرکت هیچ بود.
رفتم توی اینترنت اسم شرکته رو سرچ کردمو دربارش خوندم.
اینا چیزایی بود که توی اینترنت خوندم:
(من رییس شرکت.......(اسم شرکتو میگه)کیم تهیونگ هستم بنظرم دلیل معروف و خوب شدن شرکت ما مدیر ا.تس.
ازشون کلی به شرکت کمک کردن.)
اولش فک کردم اشتباه شده ولی بعدش که چهرشو دیدم کلا جا خوردم.
کوک:چ...چی چ...را ا.ت ....ا.ت چرا؟
اون خیلی خوشگل بود خیلی عالی بود اونقدری که میدرخشید.
خلاصه که داشتم ادامه اخبارو میخوندم که یهو...
۳.۸k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.