MUTED SOUND (صدای خاموش)
P¹¹
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
_ نمیدونی چقدر دیدنی میشی وقتی از خجالت لپ هات گل میندازه و سرخ سرخ میشی، بدنت داغ می کنه و قلبت بدون هیچ توضیحی شروع به تپیدن و بیقراری شدید می کنه طوری که چیزی تا دریدن سینه ات و ازجا کندنش نمونده؛ باید بگم تلاش هات بی ثمره ان دختر کوچولو چشم های خجیلت که سعی در پنهان کردنشون داری با من حرف میزنن !...
سوختن گونه هام و حس میکردم. حتی شدید تر از قبل. معمولا با دختر های دیگه که لاس میزد اونها سرخ نمیشدن بلکه برعکس شهوانی و تشنه تر هم میشدن . پس چرا من انقدر ضعیف و بی دست و پام و مثل احمق ها رفتار میکنم..!
سریع بحث و عوض کردم تا بیشتر از این آب نشدم
+ کاراکتر جنگجو..انتخابش نکردی
پوزخند شیرینی زد و به سر جاش برگشت و بعد از انتخاب جنگجوی مورد نظرش وارد بازی شدیم. طبق توضیح درب و داغون تهیونگ، با کمک دکمه های روی پلی استیشن باید به همدیگه ضربه می زدیم تا نهایتا یک نفر بمیره و دیگری برنده بشه
دست اول زیاد طول نکشید، چون من سریعا باختم و خنده ی روی لبای تهیونگ شدم.
+ این حساب نیست، دست گرمی بود یه بار دیگه
با خنده گفت
_ فرقی نداره چند دست بازی کنی تو باز میبازی
لبام جمع شد و چین به پیشونیم افتاد
+ نخیرم اینبار میبرمت
برای دست دوم اماده شدیم با همان کاراکتر های مبارز اما من با اینکه از جون و دل مایه میزاشتم و تمام تلاشم و کردم باز هم باختم
+ میشه حداقل آرومتر بزنی
خندید
_ چرا
+ صورت مبارزمو داغون می کنی هربار، اینجوری آسیب می بینه
قهقهه کشید
_ یونا این فقط یه بازیه
+ هرچی.. دلیل نمیشه انقدر خشن بازی کنی اینجوری میکشیش
_ مثل اینکه تو کلا از خوشنت خوشت نمی یاد فرقی نداره
بازی باشه یا حقیقت
لبخند تلخی زدم
+ اگه برای هر کار اشتباهت تنبیه های سخت بدنی میشدی، چوب میخوردی، از غذا محروم میشدی و جای زخم هات و مجبور بودی خودت بشوری و تمیز کنی تا عفونت نکنه توهم از ضرب و شتم و دعوا میترسید ی. دست خودم نیست.. وقتی کسی دعوا می کنه و من شاهدشم یاد اون روزا میوفتم و میترسم؛ از تنهایی دوباره ام میترسم، از تکرار مجددشون وحشت دارم، از اینکه دوباره به نقطه صفر برسم و برگردم به اون دوران! فکر میکنم خانم هجو اینجاست تا من و سرزنش کنه و تو انباری پر از موش حبسم کنه...
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
_ نمیدونی چقدر دیدنی میشی وقتی از خجالت لپ هات گل میندازه و سرخ سرخ میشی، بدنت داغ می کنه و قلبت بدون هیچ توضیحی شروع به تپیدن و بیقراری شدید می کنه طوری که چیزی تا دریدن سینه ات و ازجا کندنش نمونده؛ باید بگم تلاش هات بی ثمره ان دختر کوچولو چشم های خجیلت که سعی در پنهان کردنشون داری با من حرف میزنن !...
سوختن گونه هام و حس میکردم. حتی شدید تر از قبل. معمولا با دختر های دیگه که لاس میزد اونها سرخ نمیشدن بلکه برعکس شهوانی و تشنه تر هم میشدن . پس چرا من انقدر ضعیف و بی دست و پام و مثل احمق ها رفتار میکنم..!
سریع بحث و عوض کردم تا بیشتر از این آب نشدم
+ کاراکتر جنگجو..انتخابش نکردی
پوزخند شیرینی زد و به سر جاش برگشت و بعد از انتخاب جنگجوی مورد نظرش وارد بازی شدیم. طبق توضیح درب و داغون تهیونگ، با کمک دکمه های روی پلی استیشن باید به همدیگه ضربه می زدیم تا نهایتا یک نفر بمیره و دیگری برنده بشه
دست اول زیاد طول نکشید، چون من سریعا باختم و خنده ی روی لبای تهیونگ شدم.
+ این حساب نیست، دست گرمی بود یه بار دیگه
با خنده گفت
_ فرقی نداره چند دست بازی کنی تو باز میبازی
لبام جمع شد و چین به پیشونیم افتاد
+ نخیرم اینبار میبرمت
برای دست دوم اماده شدیم با همان کاراکتر های مبارز اما من با اینکه از جون و دل مایه میزاشتم و تمام تلاشم و کردم باز هم باختم
+ میشه حداقل آرومتر بزنی
خندید
_ چرا
+ صورت مبارزمو داغون می کنی هربار، اینجوری آسیب می بینه
قهقهه کشید
_ یونا این فقط یه بازیه
+ هرچی.. دلیل نمیشه انقدر خشن بازی کنی اینجوری میکشیش
_ مثل اینکه تو کلا از خوشنت خوشت نمی یاد فرقی نداره
بازی باشه یا حقیقت
لبخند تلخی زدم
+ اگه برای هر کار اشتباهت تنبیه های سخت بدنی میشدی، چوب میخوردی، از غذا محروم میشدی و جای زخم هات و مجبور بودی خودت بشوری و تمیز کنی تا عفونت نکنه توهم از ضرب و شتم و دعوا میترسید ی. دست خودم نیست.. وقتی کسی دعوا می کنه و من شاهدشم یاد اون روزا میوفتم و میترسم؛ از تنهایی دوباره ام میترسم، از تکرار مجددشون وحشت دارم، از اینکه دوباره به نقطه صفر برسم و برگردم به اون دوران! فکر میکنم خانم هجو اینجاست تا من و سرزنش کنه و تو انباری پر از موش حبسم کنه...
۱۰.۷k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.