درخواستی
#درخواستی
پارت³
ویو تهیونگ
پتو و بالشتا رو برداشتم و انداختم روی کاناپه حداقل بهم لباس میداد کتم و کمربندم رو دراوردم و نشستم رو کاناپه که یونتان اومد روبهروم روی زمین نشست:
_دیدی مامانت باهام چیکار کرد تانی(خواستم نازش کنم که فرار کرد رفت تو خونش)
_ یونتان تو ام!!حیف زحمتایی که واست کشیدم
(انگار همه تو این خونه باهام قهرن ا٫ت هم که رام نمیده تو اتاق مجبورم همینجا بخوابم...روی کاناپه دراز کشیدم و روی خودم پتو کشیدم یکی از بالشتارو بغل کردم و سعی کردم بخوابم)
ویو ا٫ت
خب آقای کیم اینم از تنبیهت روی کاناپه خوشبگذره بهت روی تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم چند مین گذشت که احساس سرما کردم وای هوا خیلی سرده پاشدم لباس گرم تری پوشیدم و دوباره رفتم روی تخت...
من که تو اتاقم سردم شد حالا حتما تهیونگ داره یخ میزنه اگر مریض بشه چی....اصلا به درک باید تنبیه بشه مریض بشه هم حقشه دوباره چشمامو بستم سعی کردم به تهیونگ فکر نکنم...
یک ساعت بعد:
واییییییی خدا لعنتت کنه کیم تهیونگ همش به فکرشم جوری که اصلا خواب به چشمام نمیاد حالا چیکار کنم اوفففف...دلم نمیخواد مریض بشه از یه طرف دیگه از دستش ناراحتم اگر بهش بگم بیاد روی تخت بخوابه فکر میکنه باهاش آشتی کردم ..ولی خب...اینجوری مریض میشه...
ادامه دارد....
پارت³
ویو تهیونگ
پتو و بالشتا رو برداشتم و انداختم روی کاناپه حداقل بهم لباس میداد کتم و کمربندم رو دراوردم و نشستم رو کاناپه که یونتان اومد روبهروم روی زمین نشست:
_دیدی مامانت باهام چیکار کرد تانی(خواستم نازش کنم که فرار کرد رفت تو خونش)
_ یونتان تو ام!!حیف زحمتایی که واست کشیدم
(انگار همه تو این خونه باهام قهرن ا٫ت هم که رام نمیده تو اتاق مجبورم همینجا بخوابم...روی کاناپه دراز کشیدم و روی خودم پتو کشیدم یکی از بالشتارو بغل کردم و سعی کردم بخوابم)
ویو ا٫ت
خب آقای کیم اینم از تنبیهت روی کاناپه خوشبگذره بهت روی تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم چند مین گذشت که احساس سرما کردم وای هوا خیلی سرده پاشدم لباس گرم تری پوشیدم و دوباره رفتم روی تخت...
من که تو اتاقم سردم شد حالا حتما تهیونگ داره یخ میزنه اگر مریض بشه چی....اصلا به درک باید تنبیه بشه مریض بشه هم حقشه دوباره چشمامو بستم سعی کردم به تهیونگ فکر نکنم...
یک ساعت بعد:
واییییییی خدا لعنتت کنه کیم تهیونگ همش به فکرشم جوری که اصلا خواب به چشمام نمیاد حالا چیکار کنم اوفففف...دلم نمیخواد مریض بشه از یه طرف دیگه از دستش ناراحتم اگر بهش بگم بیاد روی تخت بخوابه فکر میکنه باهاش آشتی کردم ..ولی خب...اینجوری مریض میشه...
ادامه دارد....
۲۴.۹k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.