درست شرایط کامل نشد ولی براتون گزاشتم
درست شرایط کامل نشد ولی براتون گزاشتم
____________
پارت ²
عشق بعد از ازدواج
( ساعت ۱۸:۰۰)
رفتم پایین و جلو مامان بابا ام وایستاد ام
ا. ت = مامان و بابا میخوام یه چیزی مهم بهتون بگم من با یه پسره اشنا شدم و الان باهاش تو رابطه ام
م. ا. ت = من مخالف ام
ا. ت = چرا؟
ب. ا. ت = چون تو قراره با جونکوک ازدواج کنی
ا. ت= چی جونکوک نه عمرا
ب. ا. ت= من ازت سوال نپرسیدم گفتم باید ازدواج کنی
ا. ت = اخه چرا؟ من دیگه ۲۰ سالمه میتونم برا زندگی خودم تصمیم بگیرم
ب. ا. ت = این به نفع شرکت عه
بحث کردن با بابام بی نتیجه بود بخواطر همین رفتم تو اتاق نشستم پشت در و زانو هام رو بغل کردم
مگه من وسیله واسه پیشرفت ام؟ چرا باید هر کاری اون میخواد انجام بدم؟ ( بابای ا.ت زیاد مجبورش میکنه کارایی رو بکنه که دوست نداره ) تو این فکر ها بودم که خوابم برد
ویو کوک
رو تخت ام دراز کشیده بودم و داشتم از سکوت و ارامش اتاق لذت میبردم که صدای بابا سکوت رو خراب کرد
ب. کوک = کوک پاشو بیا پایین کارت دارم
کوک = باشه
پاشدم رفتم پایین و روب بابا ام گفتم
کوک = چیکارم داری؟
ب. کوک = قراره با ا. ت ازدواج کنی
کوک = چرا؟
ب. کوک = اولا چون من میگم دومن چون این به نفع شرکت عه
کوک = باشه
رفتم تو اتاق
خب من از ا.ت بدم میاد ولی همیشه دنبال اینم که اذیتش کنم و ازدواج بهترین راه برای اذیت کردنش عه
تو همین فکر ها بودم که گوشی ایم زنگ خورد
عه ........ چرا الان زنگ زده؟
خماری بد دردی میدونم 😈
نظرتون راجب این پارت؟
به نطرتون کی به کوک زنگ زده؟
شرایط پارت بعد ( این سری کم عه)
کامنت ۵
لایک ۵
____________
پارت ²
عشق بعد از ازدواج
( ساعت ۱۸:۰۰)
رفتم پایین و جلو مامان بابا ام وایستاد ام
ا. ت = مامان و بابا میخوام یه چیزی مهم بهتون بگم من با یه پسره اشنا شدم و الان باهاش تو رابطه ام
م. ا. ت = من مخالف ام
ا. ت = چرا؟
ب. ا. ت = چون تو قراره با جونکوک ازدواج کنی
ا. ت= چی جونکوک نه عمرا
ب. ا. ت= من ازت سوال نپرسیدم گفتم باید ازدواج کنی
ا. ت = اخه چرا؟ من دیگه ۲۰ سالمه میتونم برا زندگی خودم تصمیم بگیرم
ب. ا. ت = این به نفع شرکت عه
بحث کردن با بابام بی نتیجه بود بخواطر همین رفتم تو اتاق نشستم پشت در و زانو هام رو بغل کردم
مگه من وسیله واسه پیشرفت ام؟ چرا باید هر کاری اون میخواد انجام بدم؟ ( بابای ا.ت زیاد مجبورش میکنه کارایی رو بکنه که دوست نداره ) تو این فکر ها بودم که خوابم برد
ویو کوک
رو تخت ام دراز کشیده بودم و داشتم از سکوت و ارامش اتاق لذت میبردم که صدای بابا سکوت رو خراب کرد
ب. کوک = کوک پاشو بیا پایین کارت دارم
کوک = باشه
پاشدم رفتم پایین و روب بابا ام گفتم
کوک = چیکارم داری؟
ب. کوک = قراره با ا. ت ازدواج کنی
کوک = چرا؟
ب. کوک = اولا چون من میگم دومن چون این به نفع شرکت عه
کوک = باشه
رفتم تو اتاق
خب من از ا.ت بدم میاد ولی همیشه دنبال اینم که اذیتش کنم و ازدواج بهترین راه برای اذیت کردنش عه
تو همین فکر ها بودم که گوشی ایم زنگ خورد
عه ........ چرا الان زنگ زده؟
خماری بد دردی میدونم 😈
نظرتون راجب این پارت؟
به نطرتون کی به کوک زنگ زده؟
شرایط پارت بعد ( این سری کم عه)
کامنت ۵
لایک ۵
۱۲.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.