عشق خوناشامی من پارت ۶
عشق خوناشامی من پارت ۶
ویو جونگکوک
کارم که تموم شد در راه برگشت به قصر تمام فکرم پیش اون دختر بود یعنی ممکنه اون ا/ته من باشه
اهااااا فهمیدم باید برم پیش سوزی(جادوگر و پیشگو) اون میدونه حتما
رسیدم به امارت رفتم داخل که دیدم جیمین و لینا اونجان و سولی(دختر جیمین و لینا ) هم اونجاس
نیلا که من رو دید اومد سمتم و منم بغلش کردم و گونهاش رو بوسیدم و رفتم سمت جیمین و لینا و احوال پرسی کردیم
و نیلا و سولی هم داشتن بازی میکردن
جیمین: راستی جونگکوک شنیدم کریستا رو زندونی کردی چرا
جونگکوک: دوباره داشت نیلا رو ازیت میکرد اینبار دیگه نمیگذرم
جیمین: منم از اول بهت گفتم ولی تو گفتی میخوای یه فرصت دوباره بهش بدی
جونگکوک: اشتباه کردم ولی اینبار ازش نمیگذرم
بعدش رفتیم سر میز و شام خوردیم و بعد هم جیمین و لینا رفتن عمارت خودشون
منم نیلا رو خوابوندم بعدش باید میرفتم سراغ اون انجلا
رفتم سمت زندان که از عمارت قصر یکم دور بود و داخل زیر زمین تاریکی بود از پله ها پایین رفتم و پرسیدم کریستا رو کجا بردن بعدش رفتم سراغ اتاق شکنجه که انجلا رو آوردن....
ادامه دارد...
حمایت
ویو جونگکوک
کارم که تموم شد در راه برگشت به قصر تمام فکرم پیش اون دختر بود یعنی ممکنه اون ا/ته من باشه
اهااااا فهمیدم باید برم پیش سوزی(جادوگر و پیشگو) اون میدونه حتما
رسیدم به امارت رفتم داخل که دیدم جیمین و لینا اونجان و سولی(دختر جیمین و لینا ) هم اونجاس
نیلا که من رو دید اومد سمتم و منم بغلش کردم و گونهاش رو بوسیدم و رفتم سمت جیمین و لینا و احوال پرسی کردیم
و نیلا و سولی هم داشتن بازی میکردن
جیمین: راستی جونگکوک شنیدم کریستا رو زندونی کردی چرا
جونگکوک: دوباره داشت نیلا رو ازیت میکرد اینبار دیگه نمیگذرم
جیمین: منم از اول بهت گفتم ولی تو گفتی میخوای یه فرصت دوباره بهش بدی
جونگکوک: اشتباه کردم ولی اینبار ازش نمیگذرم
بعدش رفتیم سر میز و شام خوردیم و بعد هم جیمین و لینا رفتن عمارت خودشون
منم نیلا رو خوابوندم بعدش باید میرفتم سراغ اون انجلا
رفتم سمت زندان که از عمارت قصر یکم دور بود و داخل زیر زمین تاریکی بود از پله ها پایین رفتم و پرسیدم کریستا رو کجا بردن بعدش رفتم سراغ اتاق شکنجه که انجلا رو آوردن....
ادامه دارد...
حمایت
۷.۴k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.