painful love part 23
&باش میخوای بگم یکی باهات بیاد؟
+نه ممنون پیاده برم بهتره هوام عوض میشه
&باش...کاری داشتی زنگ بزن
+مرسی..
رفتم بیرون چندتا پشت سرهم نفس عمیق کشیدم امروز هوا خیلی خوب بود پس تصمیم گرفتم به سوا زنگ بزنم و باهم قرار بزاریم(اون قراری که میخواستن برن کنسل شد)
بعد دو بوق جواب داد
سوا:سلام استاد
+سلام سوا خوبی
سوا:ممنونم شما خوبین
+منم خوبم...سوا اگه وقت داشتی میتونم ببینمت
انگار از خداشم باشه
سوا:بله بله چرا که نه
+خیله خوب پس توی کافی شاپ ملو میبینمت
سوا:پنج دیقه ای اونجام
+اوکی بای
(ملو کافی شاپ هستش نمیدونم اسمشو از خودم دراوردم یا واقعی هستش)
همینطوری پیاده تا کافه رفتم واردش که شدم دمای داخلش زیاد بودو بوهای کیک و قهوه برام آرامش بخش بود یه میز دو نفره انتخاب کردم و نشستم وقتی گارسون اومد گفتم منتظر یکی هستم ساعتمو نگاه کردم فعلا نیومده...گفت زود میام پس چیشد؟ در با صدای زنگوله ای باز شد آرع خودشه بلند شدم و بغلش کردم
+چیشده چرا دیر کردی
سوا:معذرت میخوام دوستم از کره میخواد بیاد اینجا درس بخونه داشتم باهاش حرف میزدم طول کشید
+چه جالب
سوا:بهش پیشنهاد دادم توی دانشگاه ما بخونه
+اوهوم...آرع خوب میشه
سوا:استاد
+دیگه به من نگو استاد راحت باش اسممو صدا کن
سوا:چشم..سوجین
+خوب چی میخوری؟
سوا:من کاپوچینو میخورم
گارسونو صدا زدم
گارسون:بفرمایین
+یه کاپوچینو و یه هات چاکلت
وقتی سفارشامونو آورد بعد اینکه خوردیم سوا خواست منو به جاهای دیدنی آمریکا ببره (برش زمانی) بعد اینکه خسته شدیم سوا به پدرش زنگ زد مارو تا خونه برسونه روی صندلی طرف پارک نشسته بودیم منتظر موندیم هوا تاریک شده بود سوا گوشیش زنگ خورد
سوا:بله؟...آه سلام...خوبی....مرسی...رسیدی.....باشه.....جایی واری بمونی؟....عام باشه....فردا میای برای ثبت نام.....من الان با استادم توی بیرون هستیم....اوهوم.....اوک...فردا میبینمت....خدافظ
سوا:همون دوستم بود
+اوهوم...یه ذره ازش بگو ببینم چجور دوستیه
سوا:خوب ....بهترین دوستمه...خیلی دوسش دارم....یا بهتره بگم عاشقشم
+واو...از کی باهم دوستین؟
سوا:خوب از اول دبستان تا وقتی که توی کره بودم و دانشگاه میرفتم بخاطر مسائل زندگی پدرم با پدرش باهم دعواشون شد و اینا دیگه نزاشتن باهم دوست باشی بخاطر همینه الانم آمریکا اومدم درس بخونم
+آها....پس تو توی کره درس میخوندی
سوا:بله
+عام میخوام یه سوال دیگه بپرسم البته اگه فضولی نباشه
سوا:نه بابا بپرس راحت باش
+مرسی..پس چرا الان داره میاد آمریکا؟بخاطر تو میاد؟
سوا:نمیدونم برای چی میاد ولی ما باهام مشکل نداریم فقط پدرامون باهم مشکل دارن
+یعنی اون عاشقت نیس؟
سوا:من از حسش به خودم خبر ندارم ولی من دوسش دارم خیلی
+آخی عزیزم....
سوا:میتونم منم از تو یه سوالی بپرسم؟
+نه ممنون پیاده برم بهتره هوام عوض میشه
&باش...کاری داشتی زنگ بزن
+مرسی..
رفتم بیرون چندتا پشت سرهم نفس عمیق کشیدم امروز هوا خیلی خوب بود پس تصمیم گرفتم به سوا زنگ بزنم و باهم قرار بزاریم(اون قراری که میخواستن برن کنسل شد)
بعد دو بوق جواب داد
سوا:سلام استاد
+سلام سوا خوبی
سوا:ممنونم شما خوبین
+منم خوبم...سوا اگه وقت داشتی میتونم ببینمت
انگار از خداشم باشه
سوا:بله بله چرا که نه
+خیله خوب پس توی کافی شاپ ملو میبینمت
سوا:پنج دیقه ای اونجام
+اوکی بای
(ملو کافی شاپ هستش نمیدونم اسمشو از خودم دراوردم یا واقعی هستش)
همینطوری پیاده تا کافه رفتم واردش که شدم دمای داخلش زیاد بودو بوهای کیک و قهوه برام آرامش بخش بود یه میز دو نفره انتخاب کردم و نشستم وقتی گارسون اومد گفتم منتظر یکی هستم ساعتمو نگاه کردم فعلا نیومده...گفت زود میام پس چیشد؟ در با صدای زنگوله ای باز شد آرع خودشه بلند شدم و بغلش کردم
+چیشده چرا دیر کردی
سوا:معذرت میخوام دوستم از کره میخواد بیاد اینجا درس بخونه داشتم باهاش حرف میزدم طول کشید
+چه جالب
سوا:بهش پیشنهاد دادم توی دانشگاه ما بخونه
+اوهوم...آرع خوب میشه
سوا:استاد
+دیگه به من نگو استاد راحت باش اسممو صدا کن
سوا:چشم..سوجین
+خوب چی میخوری؟
سوا:من کاپوچینو میخورم
گارسونو صدا زدم
گارسون:بفرمایین
+یه کاپوچینو و یه هات چاکلت
وقتی سفارشامونو آورد بعد اینکه خوردیم سوا خواست منو به جاهای دیدنی آمریکا ببره (برش زمانی) بعد اینکه خسته شدیم سوا به پدرش زنگ زد مارو تا خونه برسونه روی صندلی طرف پارک نشسته بودیم منتظر موندیم هوا تاریک شده بود سوا گوشیش زنگ خورد
سوا:بله؟...آه سلام...خوبی....مرسی...رسیدی.....باشه.....جایی واری بمونی؟....عام باشه....فردا میای برای ثبت نام.....من الان با استادم توی بیرون هستیم....اوهوم.....اوک...فردا میبینمت....خدافظ
سوا:همون دوستم بود
+اوهوم...یه ذره ازش بگو ببینم چجور دوستیه
سوا:خوب ....بهترین دوستمه...خیلی دوسش دارم....یا بهتره بگم عاشقشم
+واو...از کی باهم دوستین؟
سوا:خوب از اول دبستان تا وقتی که توی کره بودم و دانشگاه میرفتم بخاطر مسائل زندگی پدرم با پدرش باهم دعواشون شد و اینا دیگه نزاشتن باهم دوست باشی بخاطر همینه الانم آمریکا اومدم درس بخونم
+آها....پس تو توی کره درس میخوندی
سوا:بله
+عام میخوام یه سوال دیگه بپرسم البته اگه فضولی نباشه
سوا:نه بابا بپرس راحت باش
+مرسی..پس چرا الان داره میاد آمریکا؟بخاطر تو میاد؟
سوا:نمیدونم برای چی میاد ولی ما باهام مشکل نداریم فقط پدرامون باهم مشکل دارن
+یعنی اون عاشقت نیس؟
سوا:من از حسش به خودم خبر ندارم ولی من دوسش دارم خیلی
+آخی عزیزم....
سوا:میتونم منم از تو یه سوالی بپرسم؟
۵.۳k
۰۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.