فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت ۲۱
ویو کوک
یدفعه پرسید: اون فیلمه چیبود
چرا باید اینو بپرسه اونم الان....
گفتم:اگه بخوام بگم...باید از اول بدونی....و گذشته ی من خیلی تلخ بوده بزار بعدا برات توضیح میدم نمیخوام حالمون خراب شه....و محکم تر بگلش کردم
لیونسو:خب همرو نگو....فقط فیلمو بگو...لطفا جونگ کوک!
گفتم:چرا انقد کنجکاوی؟ اونم الان یدفعه ای
هیچ حرف دیگه ای نمیزد....فقط میگفت لطفا بگو بهم
گفتم: باشه! فقط فیلم
استرس گرفتم...نمیدونم حرفمو باور میکنه یا نه...اگه فقط اوضاع بدتر بشه چی؟با فکر به این چیزا دوباره سوزش سینم برمیگشت...تمامش بخاطر اون بود...عشق به اون...منو از بین میبره....با یاداوری اون خاطرات تو ذهنم و بازگوییشون برای یکی دیگه باعث میشه غم عظیمی دوباره وجودمو در برگرفته بگیره...اما لیونسو نمیدونس درون من چی میگذره
با لکنت گفتم:خ.خیلی...خب
لیونسو: خوبی؟
سرمو به نشونه ی اره تکون دادم...باورم نمیشه...من براش مهمم؟
اه ولش کن چقد خلم (خوددرگیری های یه عاشق طفلکی)
گفتم:لیونسو...یه سوال....
خیلی با خودم کلنجار رفتم که ازش این سوالو نکنم ولی...اخرشم نتونستم
خب نمیشه که الکی الکی یکی به ی ادم انقد اهمیت بده که
(اها راستی و اینکه لیونسو هنو رو پای کوک بدبخت نشسته)
لیونسو: جانم بپرس
قرار بود اروم فک کنم...ولی بلند بلند فکر کردم و گفتم : جانمممم؟ عررررررررررر
از طرز گفتنم معلوم بود خرذوق شدم...،وای نههههه من بلند گفتممممم
یدفعه دیدم صدای قه قهش بلند شد....فک کنم ریدم بله....
گفتم:ام....چیزه...ریدم اره؟
همچنان داشت میخندید....چشمام محوش بود
همینجوری تو فکرو خیال بودم که یدفعه دستشو جلوم تکون داد و
گفت: الووو؟ جونگ کوک شنیدی چی گفتم؟
کوک: ها....نه راستش....
دوباره قه قهه میزد...
ادامه داد: خیلی خب...گفتم که اول اینکه اره خب مگه چه اشکالی داره بگم جانم؟ من به همه میگم جانم کلا هرکی سوال میپرسه بهش میگم جانم
با این حرفش لبخندم محو شد: اها...ببخشید
سرمو انداختم پایین
گفت: خبب میخواستی چی بپرسی بگو
کوک:....................
ببخشید دیر شد خمار نگهتون داشتم😂
فان شد نهه؟ لیونسو وا دادهه😂
شرط پارت بعد ۱۵ لایک ۳۰ کامنت افلیییننن
#فیک #کوک #fake #فیک_کوک
یدفعه پرسید: اون فیلمه چیبود
چرا باید اینو بپرسه اونم الان....
گفتم:اگه بخوام بگم...باید از اول بدونی....و گذشته ی من خیلی تلخ بوده بزار بعدا برات توضیح میدم نمیخوام حالمون خراب شه....و محکم تر بگلش کردم
لیونسو:خب همرو نگو....فقط فیلمو بگو...لطفا جونگ کوک!
گفتم:چرا انقد کنجکاوی؟ اونم الان یدفعه ای
هیچ حرف دیگه ای نمیزد....فقط میگفت لطفا بگو بهم
گفتم: باشه! فقط فیلم
استرس گرفتم...نمیدونم حرفمو باور میکنه یا نه...اگه فقط اوضاع بدتر بشه چی؟با فکر به این چیزا دوباره سوزش سینم برمیگشت...تمامش بخاطر اون بود...عشق به اون...منو از بین میبره....با یاداوری اون خاطرات تو ذهنم و بازگوییشون برای یکی دیگه باعث میشه غم عظیمی دوباره وجودمو در برگرفته بگیره...اما لیونسو نمیدونس درون من چی میگذره
با لکنت گفتم:خ.خیلی...خب
لیونسو: خوبی؟
سرمو به نشونه ی اره تکون دادم...باورم نمیشه...من براش مهمم؟
اه ولش کن چقد خلم (خوددرگیری های یه عاشق طفلکی)
گفتم:لیونسو...یه سوال....
خیلی با خودم کلنجار رفتم که ازش این سوالو نکنم ولی...اخرشم نتونستم
خب نمیشه که الکی الکی یکی به ی ادم انقد اهمیت بده که
(اها راستی و اینکه لیونسو هنو رو پای کوک بدبخت نشسته)
لیونسو: جانم بپرس
قرار بود اروم فک کنم...ولی بلند بلند فکر کردم و گفتم : جانمممم؟ عررررررررررر
از طرز گفتنم معلوم بود خرذوق شدم...،وای نههههه من بلند گفتممممم
یدفعه دیدم صدای قه قهش بلند شد....فک کنم ریدم بله....
گفتم:ام....چیزه...ریدم اره؟
همچنان داشت میخندید....چشمام محوش بود
همینجوری تو فکرو خیال بودم که یدفعه دستشو جلوم تکون داد و
گفت: الووو؟ جونگ کوک شنیدی چی گفتم؟
کوک: ها....نه راستش....
دوباره قه قهه میزد...
ادامه داد: خیلی خب...گفتم که اول اینکه اره خب مگه چه اشکالی داره بگم جانم؟ من به همه میگم جانم کلا هرکی سوال میپرسه بهش میگم جانم
با این حرفش لبخندم محو شد: اها...ببخشید
سرمو انداختم پایین
گفت: خبب میخواستی چی بپرسی بگو
کوک:....................
ببخشید دیر شد خمار نگهتون داشتم😂
فان شد نهه؟ لیونسو وا دادهه😂
شرط پارت بعد ۱۵ لایک ۳۰ کامنت افلیییننن
#فیک #کوک #fake #فیک_کوک
۱۶.۴k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.