کوک : یه بیبی نباید از ددیش خجالت بکشه هوم
کوک : یه بیبی نباید از ددیش خجالت بکشه هوم
ات : سرمو به بعنی مثبت تکون دادم
کوک : خوبه میگم امشب میای خونه من
ات : نمیتونم یونا بدبختم میکنه
کوک : بگی پیش منی کاریت نداره نگران نباش
ات : آخه لباس ندارم که
کوک : یکی از هدیای منو میپوشی خوب
ات : امشب نه باشه واسه یه وقت دیگه
کوک : باشه خوب از اول اینو میگفتی ( با لحن ناراحتی اینو گفت )
ات : حس میکنم ناراحتت کردم
کوک : نه خیلیم خوبم نگران من نباش ( خیلی لوس اینو گفت )
ات : باشه بابا حالا قهر نکن
کوک : کی گفته من قهرم ، رسیدیم نمیخوای بری تو
ات : چی اها چرا چرا برگشتم لپشو بوسیدمو زود درو بستم و رفتم تو و روتین شبانمو انجام دادمو خوابیدم
کوک : وقتی لپمو بوسید حس خوبی بهم دست داد ، به سمت خونه رفتم
ات ویو : صب از خواب دیر ار از همیشه بلند شدم چون امروز تعطیل بود رفتم پایین دیدم یونا نیس رفتم تو اتاقش دیدم داره لباس انتخاب میکنه ، چی کار میکنی سر صب
یونا : امروز ظهر با جی هوپ قرار دارم واسه اونه
ات : اها میگم فق زود بیا خونه مامان پیم داده شب میرسن
یونا : چی مگه برگشتن
ات : آره اها یه چیز دیگه منو کوک باهم قرار میزاریم گفتم در جریان باشی
یونا : سر صب درک این همهرپیام برام سخته برو بیرون تا چیز عجیب تری نگفتی
ات : 😂😂 باشه رفتم
ا
ات : سرمو به بعنی مثبت تکون دادم
کوک : خوبه میگم امشب میای خونه من
ات : نمیتونم یونا بدبختم میکنه
کوک : بگی پیش منی کاریت نداره نگران نباش
ات : آخه لباس ندارم که
کوک : یکی از هدیای منو میپوشی خوب
ات : امشب نه باشه واسه یه وقت دیگه
کوک : باشه خوب از اول اینو میگفتی ( با لحن ناراحتی اینو گفت )
ات : حس میکنم ناراحتت کردم
کوک : نه خیلیم خوبم نگران من نباش ( خیلی لوس اینو گفت )
ات : باشه بابا حالا قهر نکن
کوک : کی گفته من قهرم ، رسیدیم نمیخوای بری تو
ات : چی اها چرا چرا برگشتم لپشو بوسیدمو زود درو بستم و رفتم تو و روتین شبانمو انجام دادمو خوابیدم
کوک : وقتی لپمو بوسید حس خوبی بهم دست داد ، به سمت خونه رفتم
ات ویو : صب از خواب دیر ار از همیشه بلند شدم چون امروز تعطیل بود رفتم پایین دیدم یونا نیس رفتم تو اتاقش دیدم داره لباس انتخاب میکنه ، چی کار میکنی سر صب
یونا : امروز ظهر با جی هوپ قرار دارم واسه اونه
ات : اها میگم فق زود بیا خونه مامان پیم داده شب میرسن
یونا : چی مگه برگشتن
ات : آره اها یه چیز دیگه منو کوک باهم قرار میزاریم گفتم در جریان باشی
یونا : سر صب درک این همهرپیام برام سخته برو بیرون تا چیز عجیب تری نگفتی
ات : 😂😂 باشه رفتم
ا
۱۳.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.