سناریو
وقتیگوشیشونوازدستشونمیقاپی
متیو:د اخه این چه کاریه میبینی دارم پیام میدم حالا هی بیا از دست من بگیرش..
.
.
تئودور:نفس عمیقی میکشه و میگه:خیلی خب...مثل اینکه یکی نیازمند توجهه...دکمه های پیراهنش و باز میکنه و میبرت توی اتاق
.
.
لورنزو:ای خدا....بدش من ا.ت کار دارم
گوشی و پشت سرت قایم میکنی و میگی:نمیخوام بدم تو همش سرت توی گوشیه به من اهمیت نمیدی!
نگاهی بهت میندازه و دستش و میبره پشت کمرت و میگه:توجه؟(اهم...اهم)
.
.
دراکو:متقابلا گوشیت و میکشه که میگی:عهههه
دراکو:تو بگیری من نگیرم؟
ا.ت:باشه ببخشید....و گوشیش و بهش میدی
.
.
ریگولوس:خیلی سمت گوشیش نمیره و با تو وقت میگذرونه(اوخی چه بچه خوبی)
.
.
تام:نگاه ترسناکی بهت میندازه و میگه:بدش کار دارم
میشینی روی پاش که با تعجب بهت نگاه میکنه:این یعنی چی؟
ا.ت:یعنی من توجه میخوام
دستش میخزه پشتت و میگه:پس دخترکوچولو ما توجه میخواد
و میبرت توی اتاق و....(به ماچه)
متیو:د اخه این چه کاریه میبینی دارم پیام میدم حالا هی بیا از دست من بگیرش..
.
.
تئودور:نفس عمیقی میکشه و میگه:خیلی خب...مثل اینکه یکی نیازمند توجهه...دکمه های پیراهنش و باز میکنه و میبرت توی اتاق
.
.
لورنزو:ای خدا....بدش من ا.ت کار دارم
گوشی و پشت سرت قایم میکنی و میگی:نمیخوام بدم تو همش سرت توی گوشیه به من اهمیت نمیدی!
نگاهی بهت میندازه و دستش و میبره پشت کمرت و میگه:توجه؟(اهم...اهم)
.
.
دراکو:متقابلا گوشیت و میکشه که میگی:عهههه
دراکو:تو بگیری من نگیرم؟
ا.ت:باشه ببخشید....و گوشیش و بهش میدی
.
.
ریگولوس:خیلی سمت گوشیش نمیره و با تو وقت میگذرونه(اوخی چه بچه خوبی)
.
.
تام:نگاه ترسناکی بهت میندازه و میگه:بدش کار دارم
میشینی روی پاش که با تعجب بهت نگاه میکنه:این یعنی چی؟
ا.ت:یعنی من توجه میخوام
دستش میخزه پشتت و میگه:پس دخترکوچولو ما توجه میخواد
و میبرت توی اتاق و....(به ماچه)
۱.۷k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.