کارما
کارما
پارت ۵
میسو نذاشت حرفشو تموم کنه و ب.و.س.ی.د.ش
نامجون هم که دنبال یک فرست بود که به میسو بگه که دوستش داره میسو رو همراهی کرد .
میسو : هاااااا چی شد ؟؟
نامجون : خب میخواستم بگم منم دوست دارم بخاطر همین همراهیت کردم
میسو : .............
همون لحظه تهیونگ و آت دوتایی زدن زیر گریه
ته : باباااااااااا ؟؟؟
( یک توضیح کوچیک بدم که تهیون سه سال از آت بزرگتره پس یعنی الان تهیونگ سه سالشه و آت هم خب سنی نداره 😶)
نامجون : چی شد بچه ها ؟؟
میسو آت رو بغل کرد و نامجون هم تهیونگ رو و در حال آروم کردنشون بودن . بعد از چند مین که آت و تهیونگ آروم شدند کم کم خوابشون برد و نامجون هم تهیونگ را برداشت و از میسو خداحافظی کرد و رفت .
پرش یهویی به صبح روز بعد
میسو
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کالای مربوطه رو انجام دادم دست و صورتم شستم و آمدم بیرون داشتم صبحانه درست میکردم که گوشیم زنگ خود رفتم سمتش گوشی رو نگاه کردم خط ناشناس بود جواب دادم که ..........
پارت بعد
پارت ۵
میسو نذاشت حرفشو تموم کنه و ب.و.س.ی.د.ش
نامجون هم که دنبال یک فرست بود که به میسو بگه که دوستش داره میسو رو همراهی کرد .
میسو : هاااااا چی شد ؟؟
نامجون : خب میخواستم بگم منم دوست دارم بخاطر همین همراهیت کردم
میسو : .............
همون لحظه تهیونگ و آت دوتایی زدن زیر گریه
ته : باباااااااااا ؟؟؟
( یک توضیح کوچیک بدم که تهیون سه سال از آت بزرگتره پس یعنی الان تهیونگ سه سالشه و آت هم خب سنی نداره 😶)
نامجون : چی شد بچه ها ؟؟
میسو آت رو بغل کرد و نامجون هم تهیونگ رو و در حال آروم کردنشون بودن . بعد از چند مین که آت و تهیونگ آروم شدند کم کم خوابشون برد و نامجون هم تهیونگ را برداشت و از میسو خداحافظی کرد و رفت .
پرش یهویی به صبح روز بعد
میسو
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کالای مربوطه رو انجام دادم دست و صورتم شستم و آمدم بیرون داشتم صبحانه درست میکردم که گوشیم زنگ خود رفتم سمتش گوشی رو نگاه کردم خط ناشناس بود جواب دادم که ..........
پارت بعد
۲.۴k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.