پیش تو مانده است پارت ۳
ساعت ۶ و ۵۰ دقیقه بود و تهیونگ منتظر معشوق چشم سیاهش بود داشت به این فکر میکرد چطور باید به عزیز دور دونه اش بگه اصلا میتونست دریای سیاهی که قرار بود توی چشماش به وجود بیاد رو تحمل کنه ؟
یک دقیقه تا اومدن کوکیش مونده بود
که صدای دلنواز آشنایی تهیونگ رو به سمت خودش کشوند
+اوه تهیونگ فکر میکردم دیر تر بیای
_یک دقیقه زود اومدی که.
+معمولا میگن یک دقیقه دیر اومدی ولی اشتباه نکن ، یه نگاه به ساعتت بنداز
تهیونگ مخالفتی نکرد و نگاهی به ساعتش انداخت درسته موقعی که ساعت رو نگاه کرده بود چند ثانیه تا ساعت مورد نظر مونده بود
تهیونگ سری از موافقت تکون داد
_اوممم درست میگی
و وقتی سرش رو بالا گرفت جونگکوک رو روی صندلی پشت میزی دید که داره بهش لبخند میزنه خودش هم متقابلا لبخندی روی لبهاش نقاشی کرد و به سمت صندلی روبه روی جونگکوک نشست
+خب چه خبر؟
_هیچی تو چی؟
+منم هیچی
هر دو میدونستن که وقتی جواب هیچی رو از هم میشنون واقعا جوابشون این نیست ، میدونستن که هر دوتاشون مشکلات زیادی دارن و این جواب ،هیچی، فقط ماسکی بود که روی گریه و درد رو میپوشوند
_امروز خیلی ... زیبا شدی
+توام همینطور ولی.... پکر و بی حال به نظر
میرسی.... تهیونگ... چیزی شده ؟
_نه نه...نه چیزی نشده
جونگکوک نگاهی به تهیونگ به معنای اینکه میدونم یه چیزی شده کرد
.....
لایک؟
یک دقیقه تا اومدن کوکیش مونده بود
که صدای دلنواز آشنایی تهیونگ رو به سمت خودش کشوند
+اوه تهیونگ فکر میکردم دیر تر بیای
_یک دقیقه زود اومدی که.
+معمولا میگن یک دقیقه دیر اومدی ولی اشتباه نکن ، یه نگاه به ساعتت بنداز
تهیونگ مخالفتی نکرد و نگاهی به ساعتش انداخت درسته موقعی که ساعت رو نگاه کرده بود چند ثانیه تا ساعت مورد نظر مونده بود
تهیونگ سری از موافقت تکون داد
_اوممم درست میگی
و وقتی سرش رو بالا گرفت جونگکوک رو روی صندلی پشت میزی دید که داره بهش لبخند میزنه خودش هم متقابلا لبخندی روی لبهاش نقاشی کرد و به سمت صندلی روبه روی جونگکوک نشست
+خب چه خبر؟
_هیچی تو چی؟
+منم هیچی
هر دو میدونستن که وقتی جواب هیچی رو از هم میشنون واقعا جوابشون این نیست ، میدونستن که هر دوتاشون مشکلات زیادی دارن و این جواب ،هیچی، فقط ماسکی بود که روی گریه و درد رو میپوشوند
_امروز خیلی ... زیبا شدی
+توام همینطور ولی.... پکر و بی حال به نظر
میرسی.... تهیونگ... چیزی شده ؟
_نه نه...نه چیزی نشده
جونگکوک نگاهی به تهیونگ به معنای اینکه میدونم یه چیزی شده کرد
.....
لایک؟
۱.۶k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.