بزار نجاتت بدم پارت 4
از پشت افتادم تو بغلش....
نه امکان نداره....اون.... اون شوگا بود
زبونم بند اومده بود .... نمیدونستم چیکار کنم.....احساس تنگی نفس کردم....چند تا ضربه به دست شوگا زدم که حلقه دور گردنمو بار کنه.... ولی شوگا محکمتر منو گرفت
¥هیس بزار یکم بغلت کنم دلم برات تنگ شده
+اشکی ازگوشه چشم پایین اومد تمام اون خاطرات عذاب اور داشت از جلوی چشمام رد میشد
فلش بک یک سال پیش
ویو ا.ت= امروز روز خیلی خوبی برام بود چون سالگرد آشنایی منو عشقم بود البته یکم ناراحت بودم چون شوگا این موضوع رو فراموش کرده بود ...سعی کردم درکش کنم چون اونم مشغله کاری زیادی داره( به همین خیال باش ا.ت خانوم🌚) پس تصمیم گرفتم خودم یه کیک خوشمزه بپزم و ببرم توی شرکت برای عشقم همینطوری داشتم تو گوشیم طراحی کیک هارو نگاه میکردم که یه ایده یه ذهنم اومد
و زیر لب گفتم مطمئنم شوگا عاشقش میشه
پس سریع دست به کار شدم ( یک ساعت بعد) کارم تموم شده بود کیکو گذاشتم تو فر و به سمت اتاقم رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و یه لباس خوشگل پوشیدم ( عکسشو میزارم) و میکاپ لایت کردم موهامم باز کردم
سوار ماشینم شدم و حرکت کردم .........رسیدم پیاده شدم و به سمت سالن ورودی رفتم به منشی گفتم اقای مین یونگی توی اتاقشون هستن ...
&بله خانم فقط.....
+ جلسه که نداره
& نه خانم فقط... بزارین بگم شما اومدین
+ نمیخوام سورپرایزم خراب میشه چیزی نگو من رفتم
حرکت کردم به سمت اتاق شوگا چند تا از کارمندا با هم پچ پچ میکردن و به من نگاه میکردن منم اهمیتی ندادم
رسیدم پشت در که صدای خنده یه دختر اومد...گفتم شاید از اتاق کناریه ولی درو که باز کردم........
پایان فلش بک
~هوی عوضی داری چیکار میکنی
¥چی میگی اصلا تو کی هستی
~نگا کن ا.ت رو خفه کردی رنگ صورتش عوض شده نکنه می خوای بکشیش ؟ تو دزدی اره ؟ ( داددد و اخم)
¥وای ا.ت عشقم حالت خوبه ..من...من....
+به من نگو ....عشقم( با سرفه و نفس نفس )
~مرتیکه کَم دردی و ی بگو
ویو آیو
چون داداشم نگران ا.ت شده بود رفت دنبالش ببینه کجاس احتمالا عاشقش شده یاحح دارم به هدفم میرسم
همینجوری داشتم با خودم حرف میزدمو تو گوشیم می چرخیدم که یهو صدای جیغ شنیدم فوری از جام بلند شدم...
_اون صدای ا.ت بود ؟( با ترس)
.
.
.
حمایت فراموش نشه کیوتام🐈
نه امکان نداره....اون.... اون شوگا بود
زبونم بند اومده بود .... نمیدونستم چیکار کنم.....احساس تنگی نفس کردم....چند تا ضربه به دست شوگا زدم که حلقه دور گردنمو بار کنه.... ولی شوگا محکمتر منو گرفت
¥هیس بزار یکم بغلت کنم دلم برات تنگ شده
+اشکی ازگوشه چشم پایین اومد تمام اون خاطرات عذاب اور داشت از جلوی چشمام رد میشد
فلش بک یک سال پیش
ویو ا.ت= امروز روز خیلی خوبی برام بود چون سالگرد آشنایی منو عشقم بود البته یکم ناراحت بودم چون شوگا این موضوع رو فراموش کرده بود ...سعی کردم درکش کنم چون اونم مشغله کاری زیادی داره( به همین خیال باش ا.ت خانوم🌚) پس تصمیم گرفتم خودم یه کیک خوشمزه بپزم و ببرم توی شرکت برای عشقم همینطوری داشتم تو گوشیم طراحی کیک هارو نگاه میکردم که یه ایده یه ذهنم اومد
و زیر لب گفتم مطمئنم شوگا عاشقش میشه
پس سریع دست به کار شدم ( یک ساعت بعد) کارم تموم شده بود کیکو گذاشتم تو فر و به سمت اتاقم رفتم یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و یه لباس خوشگل پوشیدم ( عکسشو میزارم) و میکاپ لایت کردم موهامم باز کردم
سوار ماشینم شدم و حرکت کردم .........رسیدم پیاده شدم و به سمت سالن ورودی رفتم به منشی گفتم اقای مین یونگی توی اتاقشون هستن ...
&بله خانم فقط.....
+ جلسه که نداره
& نه خانم فقط... بزارین بگم شما اومدین
+ نمیخوام سورپرایزم خراب میشه چیزی نگو من رفتم
حرکت کردم به سمت اتاق شوگا چند تا از کارمندا با هم پچ پچ میکردن و به من نگاه میکردن منم اهمیتی ندادم
رسیدم پشت در که صدای خنده یه دختر اومد...گفتم شاید از اتاق کناریه ولی درو که باز کردم........
پایان فلش بک
~هوی عوضی داری چیکار میکنی
¥چی میگی اصلا تو کی هستی
~نگا کن ا.ت رو خفه کردی رنگ صورتش عوض شده نکنه می خوای بکشیش ؟ تو دزدی اره ؟ ( داددد و اخم)
¥وای ا.ت عشقم حالت خوبه ..من...من....
+به من نگو ....عشقم( با سرفه و نفس نفس )
~مرتیکه کَم دردی و ی بگو
ویو آیو
چون داداشم نگران ا.ت شده بود رفت دنبالش ببینه کجاس احتمالا عاشقش شده یاحح دارم به هدفم میرسم
همینجوری داشتم با خودم حرف میزدمو تو گوشیم می چرخیدم که یهو صدای جیغ شنیدم فوری از جام بلند شدم...
_اون صدای ا.ت بود ؟( با ترس)
.
.
.
حمایت فراموش نشه کیوتام🐈
۲.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.