part 12
ا.ت: باشه بای مواظب خودت باش ددی
جونگکوک: خدافظ
ویو ا.ت
تلفن رو قطع کردم به سمت سالن ناهارخوری رفتم غذا مو گرفتم رفتم رفتم سر میز همیشه گی بعد از چند دقیقه هه سو اومد با حات طلب کارانه ای گفتم
ا.ت: دختر کجا بودی سه ساعته منتظرتم
هه سو: اووو ببخشید داشتم پرنده ها رو برسی میکردم
ا.ت: هه سو اگه یه چیزی بگم به کسی نمیگی
هه سو: تاحالا دیدی من حرفی از دهنم بیرون بباد
ا.ت: نه زیاد این چیزی که میگم خیلی جدی هست
هه سو : خب بگو دیگه
ا.ت همه چیز رو به هه سو گفت
هه سو: خب کجاش عجیبه شاید یکی خواسته تو رو بترسونه
ا.ت: اخه جونگکوک گفت امشب ساعت نه جلسه کاری داره
هه سو: خب خواهرم از منشی ها برنامه امروز کوک رو بپرس
ا.ت: راست میگی یا الان زنگ میزنم راستی بار اخرت باشه شوهرم رو کوک صدا میکنی 😤
هه سو: باشه بابا ببخشید اول غدات رو بخر بعد زنگ بزن
ا.ت: باشه
ا.ت: بعد از خوردن غذا
گوشی رو برداشت و به منشی ها زنگ زد
منشی ها:سلام خانم جئون کاری داشتید
ا.ت: اونی سلام میگم میتونی برنامه امروز کوک رو بهم بدی
منشی ها: میتونم بپرسم چرا میخواید برنامه کاری امروز اقای جئون رو داشته باشيد
ا.ت: اممم میخوام سوپرایزش کنم ممنون میشم که برنامه رو بهم بدی
منشی ها : او حتما الان براتون میفرستم
..
.
.
.
.
.
منشی ها برنامه جونگکوک رو برای ا.ت میفرسته
ا.ت: اخه جونگکوک بهم گفته بود ساعت نه جلسه کاری داره اما اینجا ننوشته
هه سو: دوباره زنگ منشی ها بزن شاید یادش رفته اون بگه
ا.ت دوباره به منشی ها زنگ زد
منشی ها: بله خانم دوباره کاری داشتید
ا.ت: جونگکوک ساعت نه هیچ جلسه ای نداره
منشی ها: نه خانم اقا جئون گفتن که جلسه ساعت هشت رو کنسل کنن چون یه قرار مهم دارن
ا.ت: خانم ها ممنون ببخشید مزاحم شدم خدانگهدار
منشی ها: این چه حرفه خانم اگه بازم تونستم کمک تون میکنم خدافظ
...........................
ا.ت: هه سو الان چکار کنم
هه سو: به نظرم برو ببین قضیه چیه
ا.ت: باشه من برم به بقیه پرونده ها برسم
هه سو: ا.ت: الان حالت بده موقع که خواستی بری بگو خودم میبرمت
جونگکوک: خدافظ
ویو ا.ت
تلفن رو قطع کردم به سمت سالن ناهارخوری رفتم غذا مو گرفتم رفتم رفتم سر میز همیشه گی بعد از چند دقیقه هه سو اومد با حات طلب کارانه ای گفتم
ا.ت: دختر کجا بودی سه ساعته منتظرتم
هه سو: اووو ببخشید داشتم پرنده ها رو برسی میکردم
ا.ت: هه سو اگه یه چیزی بگم به کسی نمیگی
هه سو: تاحالا دیدی من حرفی از دهنم بیرون بباد
ا.ت: نه زیاد این چیزی که میگم خیلی جدی هست
هه سو : خب بگو دیگه
ا.ت همه چیز رو به هه سو گفت
هه سو: خب کجاش عجیبه شاید یکی خواسته تو رو بترسونه
ا.ت: اخه جونگکوک گفت امشب ساعت نه جلسه کاری داره
هه سو: خب خواهرم از منشی ها برنامه امروز کوک رو بپرس
ا.ت: راست میگی یا الان زنگ میزنم راستی بار اخرت باشه شوهرم رو کوک صدا میکنی 😤
هه سو: باشه بابا ببخشید اول غدات رو بخر بعد زنگ بزن
ا.ت: باشه
ا.ت: بعد از خوردن غذا
گوشی رو برداشت و به منشی ها زنگ زد
منشی ها:سلام خانم جئون کاری داشتید
ا.ت: اونی سلام میگم میتونی برنامه امروز کوک رو بهم بدی
منشی ها: میتونم بپرسم چرا میخواید برنامه کاری امروز اقای جئون رو داشته باشيد
ا.ت: اممم میخوام سوپرایزش کنم ممنون میشم که برنامه رو بهم بدی
منشی ها : او حتما الان براتون میفرستم
..
.
.
.
.
.
منشی ها برنامه جونگکوک رو برای ا.ت میفرسته
ا.ت: اخه جونگکوک بهم گفته بود ساعت نه جلسه کاری داره اما اینجا ننوشته
هه سو: دوباره زنگ منشی ها بزن شاید یادش رفته اون بگه
ا.ت دوباره به منشی ها زنگ زد
منشی ها: بله خانم دوباره کاری داشتید
ا.ت: جونگکوک ساعت نه هیچ جلسه ای نداره
منشی ها: نه خانم اقا جئون گفتن که جلسه ساعت هشت رو کنسل کنن چون یه قرار مهم دارن
ا.ت: خانم ها ممنون ببخشید مزاحم شدم خدانگهدار
منشی ها: این چه حرفه خانم اگه بازم تونستم کمک تون میکنم خدافظ
...........................
ا.ت: هه سو الان چکار کنم
هه سو: به نظرم برو ببین قضیه چیه
ا.ت: باشه من برم به بقیه پرونده ها برسم
هه سو: ا.ت: الان حالت بده موقع که خواستی بری بگو خودم میبرمت
۶.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.