فیک جین(My sweet love) part10
رفتم نشستم پشت میز و جین برام سوپ اورد
همینطور که داشتم میخوردم گفت
جین: میگم یونجی
یونجی: هوم؟
جین: ببین دوستم منو یه مهمونی دعوت کرده گفتش باید با دوست دخترم بیام... و... از اونجایی که ندارم...میشه..میشه تو باهام بیای؟
یونجی: هنننن؛!!!؟؟؟...عااا خببب.... یه شرط داره
جین: هوفف... چه شرطی؟
یونجی: از اونجایی که شنیدم خیلی زرنگی...امتحان فردارو بهم برسون
جین: اکی...
یونجی: خب تموم شد ممنون...حاضر شو بریم بیرون
جین: بیرون چرا؟
یونجی: یااا بریم لباس بخریم دیگه... من هیچی لباس ندارمممم
جین: اکی الان میرم حاضر میشم
یونجی: به حساب خودت هاا
جین: یاااا
یونجی: اکی اصن نظرم عوض شد خودت تنهایی برو سوکجین شی (کیوت و باحالت قهر)
جین: لعنت بهت مین یونجی اصلا نمیتونستم در مقابل اون فیس و لحن کیوتش مقاومت کنم پس...
لایک=۸
کامنت=۱٠
همینطور که داشتم میخوردم گفت
جین: میگم یونجی
یونجی: هوم؟
جین: ببین دوستم منو یه مهمونی دعوت کرده گفتش باید با دوست دخترم بیام... و... از اونجایی که ندارم...میشه..میشه تو باهام بیای؟
یونجی: هنننن؛!!!؟؟؟...عااا خببب.... یه شرط داره
جین: هوفف... چه شرطی؟
یونجی: از اونجایی که شنیدم خیلی زرنگی...امتحان فردارو بهم برسون
جین: اکی...
یونجی: خب تموم شد ممنون...حاضر شو بریم بیرون
جین: بیرون چرا؟
یونجی: یااا بریم لباس بخریم دیگه... من هیچی لباس ندارمممم
جین: اکی الان میرم حاضر میشم
یونجی: به حساب خودت هاا
جین: یاااا
یونجی: اکی اصن نظرم عوض شد خودت تنهایی برو سوکجین شی (کیوت و باحالت قهر)
جین: لعنت بهت مین یونجی اصلا نمیتونستم در مقابل اون فیس و لحن کیوتش مقاومت کنم پس...
لایک=۸
کامنت=۱٠
۴.۵k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.