جیمین. مونبین؟(خنده) ا.ت. اره جیمین. خنده ا.ت . چته
جیمین. هيچی
یهو دوروبرم رو نگاه کردم دیدم همه دارن نگاهمون میکنن
ا.ت. اوپا بهتره بریم
جیمین. بریم
دسته هم رو گرفتیم و بدو بدو رفتیم بیرون و یهو بارون گرفت و باهم قدم میزدیم که صورتشو بوسیدم و یه لبخند شیرین زد و دستشو گذاشت رو شونم و منم بقلش کردم
ا.ت. خوشحالم که برگشتی ، باورت میشه منم میخواستم خودکشی کنم؟
جیمین. اهه دیگه نگیا من بدون تو مگه میتونم زندگی کنم
ا.ت. مگه من میتونستم
جیمین. عاشقتم
یهو لبم رو بوسید و منم همراهی میکردم
....
پرش زمانی به خونه
درو باز کردم که یهو دیدم تهیونگ داخله سری جیمین رو هل دادم اونور و گفتم
ا.ت. قایم شو
رفتم داخل
ا.ت. سلام تهیونگ
ته. سلام (ناراحت)
رفتم پیشش نشستم و دستم رو گذاشتم پشتش
ا.ت. درکت میکنم تو هم الان چه حسی داری دقیقا منم همینم
ته. ا.ت میدونی از کی باهم دوست بودیم
ا.ت. از دبیرستان
ته. خب دیگه
ا.ت. ولی یه سوپرایز دارم برات
ته. برو بابا
ا.ت. خودت خواستی مطمئنم خوشت میاد بیا
ته. کجا
ا.ت. تو بیا
ته. اوفف باشه
رفتم درو باز کردم و به جیمین گفتم که بیاد تو
ا.ت. بیا تو
ا.ت. خب یه لحظه وایسا
ته. ا.ت چیکا....
داشت حرف میزد که جیمین اومد تو
ته. ج....ج...ج.....ج
ا.ت. تهیونگ آروم باش ، جیمین برگشته ببین
سریع محکم جیمین رو بقل کرد و جیمینم بقلش کرد و باهم گریه کردن اوخیی چه کیوت بودن منم اشکم در اومد و رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم و اونارو به. حال خودشون گذاشتم و رفتم بیرون که دیدم هنوز تو بقل همدیگن لبخند زدم و یه آب برای تهیونگ آوردم
و دادم بهش
...
۵ مین بعد
تهیونگ یکمقر زد که این جیمین نیست ولی بعد فهمیدش که جیمینه و ...
یهو دوروبرم رو نگاه کردم دیدم همه دارن نگاهمون میکنن
ا.ت. اوپا بهتره بریم
جیمین. بریم
دسته هم رو گرفتیم و بدو بدو رفتیم بیرون و یهو بارون گرفت و باهم قدم میزدیم که صورتشو بوسیدم و یه لبخند شیرین زد و دستشو گذاشت رو شونم و منم بقلش کردم
ا.ت. خوشحالم که برگشتی ، باورت میشه منم میخواستم خودکشی کنم؟
جیمین. اهه دیگه نگیا من بدون تو مگه میتونم زندگی کنم
ا.ت. مگه من میتونستم
جیمین. عاشقتم
یهو لبم رو بوسید و منم همراهی میکردم
....
پرش زمانی به خونه
درو باز کردم که یهو دیدم تهیونگ داخله سری جیمین رو هل دادم اونور و گفتم
ا.ت. قایم شو
رفتم داخل
ا.ت. سلام تهیونگ
ته. سلام (ناراحت)
رفتم پیشش نشستم و دستم رو گذاشتم پشتش
ا.ت. درکت میکنم تو هم الان چه حسی داری دقیقا منم همینم
ته. ا.ت میدونی از کی باهم دوست بودیم
ا.ت. از دبیرستان
ته. خب دیگه
ا.ت. ولی یه سوپرایز دارم برات
ته. برو بابا
ا.ت. خودت خواستی مطمئنم خوشت میاد بیا
ته. کجا
ا.ت. تو بیا
ته. اوفف باشه
رفتم درو باز کردم و به جیمین گفتم که بیاد تو
ا.ت. بیا تو
ا.ت. خب یه لحظه وایسا
ته. ا.ت چیکا....
داشت حرف میزد که جیمین اومد تو
ته. ج....ج...ج.....ج
ا.ت. تهیونگ آروم باش ، جیمین برگشته ببین
سریع محکم جیمین رو بقل کرد و جیمینم بقلش کرد و باهم گریه کردن اوخیی چه کیوت بودن منم اشکم در اومد و رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم و اونارو به. حال خودشون گذاشتم و رفتم بیرون که دیدم هنوز تو بقل همدیگن لبخند زدم و یه آب برای تهیونگ آوردم
و دادم بهش
...
۵ مین بعد
تهیونگ یکمقر زد که این جیمین نیست ولی بعد فهمیدش که جیمینه و ...
۷.۱k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.