گمشده(پارت۴)
مگومی: یعنی... پیش شما نمیمونه؟
گوجو: نه عزیزمممم پیش خودت میمونه ایشالا مامانشم چند وقت دیگه پیدا میکنیم...
یوجی: اون با من سنسه...
گوجو: حله..
گتو: نوبارا بهتره اینارو جدا کنی....
سوکونا: همتون خفه شین کار خودمه....
یوجی: تو یکی خفههههههههه
سوکونا: ببین
میام بیرون دهن همرو سرویس میکنما...
یوجی: به عنممممم بدن خودمه نمیزارم بیایییی
گتو: عی خدا.....(بچمممم)
گوجو: ما میریم دنبال همسر آیندت تو فعلا با این کوچولو برو وقت بگذرونننننن
و یهو در یک صدم ثانیه ناپدید شدن. به آنیا روی زمین نگاه کردم... لباشو غنچه کرده بود و دستاشو باز و بسته میکرد... خب این یعنی بغل؟ باید کتابشو میخریدم...(:///////)
من: مگومی پسرم اینم کتاب دارههههع
مگومی: تو فعلا شات آپ ببینم چه گوهی میخورم....
من: خب دوستان istj اعصاب نداره....اما چون منم بهم برخورده الان دهنتو سرویس میکنم... تایپ آنیا enfp عههعههع
باران: خب این دوتا شیپ میشن کهههههه
من: enfp با همه تایپا ماشالا شیپ میشه بعدشم بهتر کلا ۱۵ سال اختلاف سنی دارن....
مگومی: به فاخ رفتم....
من: تا تو باشی با من در نیوفتیییییی
این نویسنده عن گراززززز من چجوری به یه enfp سر کنمممم هیچیمون به هم نمیخورههههه
فعلا ولش... آنیا رو بغل کردم و رفتم تو اتاقم. خریداری گذاشتم زمین و آنیا رو رو تخت...
بهش نگاه کردم و گفتم: ببین اتاق من قانون داره....
آنیا سیخ نشست رو تخت... فکر کنم داشت بهم گوش میکرد
گفتم: یک گریه ممنوع
دو سر و صدا ممنوع
سه بدون اجازه از اتاق بیرون رفتن ممنوع...
چهار اگه یه موقع یوجی رو بیاری تو اتاق... اره دیگه
انیا ویو:
اخیشششش الاخزه نوبت منهههه درسته نمیتونم حرف بزنم ولی مغز دارم کهههههه
با قانوناش ریدم به خودم... مگه زندانههههه
خب قانون یک چی بود؟ آها گریه ممنوع خب دوستانننن
بغض کردم و آروم شروع کردم به گریه... مگومی یهو نگران شد و گفت: عه... خیلی بچه رو ترسوندم؟
من( نویسنده): ریدی پسرم.....
مگومی: خب شاید گشنشه
بعد رفت سمت آشپز خونه... منم که به چیزی که میخواستم رسیده بودم آروم تو دلم خوشحالی مردممممم قانون دو چی بود؟ ولش کن گناه داره همونطور بهش نگاه میکردم چطوری با دقت تماممممممممممم داره رو قوطی رو میخونه که چطوری شیر درست کنه... حدود ۱۰ دقیقه شد و خبری از غذا نبود منم حوصلم سر رفته بود یکم از خودم سر و صدا در آوردم ولی نمیشنید...
خب چطور بودددددد
نظر بدیناااااا
خیلی آدم خوبیمااااا سه تا پارت دادم امروزززژ
مراقب
گوجو: نه عزیزمممم پیش خودت میمونه ایشالا مامانشم چند وقت دیگه پیدا میکنیم...
یوجی: اون با من سنسه...
گوجو: حله..
گتو: نوبارا بهتره اینارو جدا کنی....
سوکونا: همتون خفه شین کار خودمه....
یوجی: تو یکی خفههههههههه
سوکونا: ببین
میام بیرون دهن همرو سرویس میکنما...
یوجی: به عنممممم بدن خودمه نمیزارم بیایییی
گتو: عی خدا.....(بچمممم)
گوجو: ما میریم دنبال همسر آیندت تو فعلا با این کوچولو برو وقت بگذرونننننن
و یهو در یک صدم ثانیه ناپدید شدن. به آنیا روی زمین نگاه کردم... لباشو غنچه کرده بود و دستاشو باز و بسته میکرد... خب این یعنی بغل؟ باید کتابشو میخریدم...(:///////)
من: مگومی پسرم اینم کتاب دارههههع
مگومی: تو فعلا شات آپ ببینم چه گوهی میخورم....
من: خب دوستان istj اعصاب نداره....اما چون منم بهم برخورده الان دهنتو سرویس میکنم... تایپ آنیا enfp عههعههع
باران: خب این دوتا شیپ میشن کهههههه
من: enfp با همه تایپا ماشالا شیپ میشه بعدشم بهتر کلا ۱۵ سال اختلاف سنی دارن....
مگومی: به فاخ رفتم....
من: تا تو باشی با من در نیوفتیییییی
این نویسنده عن گراززززز من چجوری به یه enfp سر کنمممم هیچیمون به هم نمیخورههههه
فعلا ولش... آنیا رو بغل کردم و رفتم تو اتاقم. خریداری گذاشتم زمین و آنیا رو رو تخت...
بهش نگاه کردم و گفتم: ببین اتاق من قانون داره....
آنیا سیخ نشست رو تخت... فکر کنم داشت بهم گوش میکرد
گفتم: یک گریه ممنوع
دو سر و صدا ممنوع
سه بدون اجازه از اتاق بیرون رفتن ممنوع...
چهار اگه یه موقع یوجی رو بیاری تو اتاق... اره دیگه
انیا ویو:
اخیشششش الاخزه نوبت منهههه درسته نمیتونم حرف بزنم ولی مغز دارم کهههههه
با قانوناش ریدم به خودم... مگه زندانههههه
خب قانون یک چی بود؟ آها گریه ممنوع خب دوستانننن
بغض کردم و آروم شروع کردم به گریه... مگومی یهو نگران شد و گفت: عه... خیلی بچه رو ترسوندم؟
من( نویسنده): ریدی پسرم.....
مگومی: خب شاید گشنشه
بعد رفت سمت آشپز خونه... منم که به چیزی که میخواستم رسیده بودم آروم تو دلم خوشحالی مردممممم قانون دو چی بود؟ ولش کن گناه داره همونطور بهش نگاه میکردم چطوری با دقت تماممممممممممم داره رو قوطی رو میخونه که چطوری شیر درست کنه... حدود ۱۰ دقیقه شد و خبری از غذا نبود منم حوصلم سر رفته بود یکم از خودم سر و صدا در آوردم ولی نمیشنید...
خب چطور بودددددد
نظر بدیناااااا
خیلی آدم خوبیمااااا سه تا پارت دادم امروزززژ
مراقب
۲.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.