part14
فیک تهیونگ(تنفر تا عشق)پارت۱۴
پدر تهیونگ تفنگش رو بالا برد تا به ا.ت شلیک کنه ولی تهیونگ
+اعععععععع جیغغغ
به تهیونگ نگاه کردم کردم از گوشیه چشمش اشک میومد
_شرمنده پدر ولی ا.ت برام مهم تره
با این حرف تهیونگ به خودم اومدم و به پدرش نگاه کردم سرش سدراخ شده بود و خونریزی داشت
+تهیونگ تو....
_ا.ت الان میتونیم به شادی باهم زندگی کنیم
+من..
_دیگه کسی جلو دارمون نیست
+میدونی من فکر میکنم
_به چی فکر میکنی ترک کردن من؟
+نه من فک میکنم راه بهتری تا کشتنه پدرت بود
تهیونگ به خودت بیا داری اشک میریزی
_من از اولم ازش بدم میومد
+اره ولی اون پدرته هرکاری هم کرده باشه دوست داشتنش یه امر طبیعیه
_یعین میگی ناراحتی؟
+میشد بدون کشتنش حلش کرد
_اگر نمیکشتمش هرگز نمیتونستیم باهم باشیم ا.ت اون تا وقتی جون داشت جلومونو مگرفت
اون داشت گریه میکرد نمیتونستم تحمل کنم ل.بامو گذاشتم رو ل.باش و بوسیدمش
بعد چند دقیقه نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم
_ا.ت مرسی تو زندگیم هستی مرسی کنارم مرسی که هیچوقت ترکم نمیکنی
+قول میدم تا ابد کنارت بمونم و ترکت نکنم
سویا:کجا با این عجله هه تا ابد باهم باشین مکه من مردم؟
ا.ت ویو:
مثل سگ اصابم خورد بود حالا خانم پیداش شد
تفنگو از دست تهیونگ گرفتم
+عامل تمام بدبختیامون تو بودی عوضی میفهمی؟
سویا:ا.ت جونم داری چیکار میکنی ما که باهم دوستیم
تفنگو گرفتم رو سرش
+اره باهم دوستیم خودشم چه دوستی از نوع جون جونی
سویا:ا.ت لطفا منو ببخش قول میدم دیگه تو زمدگیتون دخالت نکنم فقط از جونم بگذر
تهیونگ ویو:
ا.ت داشت اشک میریخت
+واقعا میخای بگم میبخشمت
داشت ماشه رو فشار میداد
ا.ت:میدونستم تفنگ خالیه و تیر نداره برا همین خواستم سویا رو بترسونم تا دیگه وارد زندگیمون نشه
+حرف اخرتو بزن
سویا:غلط کردم لطفا ببخشم ترو خداااا ازم بگذر
ماشه رو فشار دادم
سویا:اعععععععع جیغغغغغغ
+هه منو ببین اینبار با تفنگ خالی زدمت دفعه بعد با یه تفنگ پر میام بالا سرت پس از زندگیم گم شو بیرون یا محوت میکنم(اخرشو با داد گفت)
پایان
من عاشق شخصیت ا.تم دختر شجاعم🍻😆
این پارت شرط نداره چون پارت یکی مونده به اخره ولی حمایتتون رو این همیشه کنید❤
پدر تهیونگ تفنگش رو بالا برد تا به ا.ت شلیک کنه ولی تهیونگ
+اعععععععع جیغغغ
به تهیونگ نگاه کردم کردم از گوشیه چشمش اشک میومد
_شرمنده پدر ولی ا.ت برام مهم تره
با این حرف تهیونگ به خودم اومدم و به پدرش نگاه کردم سرش سدراخ شده بود و خونریزی داشت
+تهیونگ تو....
_ا.ت الان میتونیم به شادی باهم زندگی کنیم
+من..
_دیگه کسی جلو دارمون نیست
+میدونی من فکر میکنم
_به چی فکر میکنی ترک کردن من؟
+نه من فک میکنم راه بهتری تا کشتنه پدرت بود
تهیونگ به خودت بیا داری اشک میریزی
_من از اولم ازش بدم میومد
+اره ولی اون پدرته هرکاری هم کرده باشه دوست داشتنش یه امر طبیعیه
_یعین میگی ناراحتی؟
+میشد بدون کشتنش حلش کرد
_اگر نمیکشتمش هرگز نمیتونستیم باهم باشیم ا.ت اون تا وقتی جون داشت جلومونو مگرفت
اون داشت گریه میکرد نمیتونستم تحمل کنم ل.بامو گذاشتم رو ل.باش و بوسیدمش
بعد چند دقیقه نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم
_ا.ت مرسی تو زندگیم هستی مرسی کنارم مرسی که هیچوقت ترکم نمیکنی
+قول میدم تا ابد کنارت بمونم و ترکت نکنم
سویا:کجا با این عجله هه تا ابد باهم باشین مکه من مردم؟
ا.ت ویو:
مثل سگ اصابم خورد بود حالا خانم پیداش شد
تفنگو از دست تهیونگ گرفتم
+عامل تمام بدبختیامون تو بودی عوضی میفهمی؟
سویا:ا.ت جونم داری چیکار میکنی ما که باهم دوستیم
تفنگو گرفتم رو سرش
+اره باهم دوستیم خودشم چه دوستی از نوع جون جونی
سویا:ا.ت لطفا منو ببخش قول میدم دیگه تو زمدگیتون دخالت نکنم فقط از جونم بگذر
تهیونگ ویو:
ا.ت داشت اشک میریخت
+واقعا میخای بگم میبخشمت
داشت ماشه رو فشار میداد
ا.ت:میدونستم تفنگ خالیه و تیر نداره برا همین خواستم سویا رو بترسونم تا دیگه وارد زندگیمون نشه
+حرف اخرتو بزن
سویا:غلط کردم لطفا ببخشم ترو خداااا ازم بگذر
ماشه رو فشار دادم
سویا:اعععععععع جیغغغغغغ
+هه منو ببین اینبار با تفنگ خالی زدمت دفعه بعد با یه تفنگ پر میام بالا سرت پس از زندگیم گم شو بیرون یا محوت میکنم(اخرشو با داد گفت)
پایان
من عاشق شخصیت ا.تم دختر شجاعم🍻😆
این پارت شرط نداره چون پارت یکی مونده به اخره ولی حمایتتون رو این همیشه کنید❤
۱۶.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.