پارت ۳۲
با عصبانیت از روش پاشدم و محکم به صورتش سیلی زدم که یهو پشت گردنمو گرفت منو به خودش چسبوند و لباش رو لبام بود دیگه تحمل نداشتم اشکام سرازیر شد
*********
-نزنششششش تروخدااااا
-نمیتونم به خواهرم قول دادم انیسا
-ولی اون بابامه
-من اونو میکشم و تو رو هم تنبیه میکنم که میخواستی با پدرت فرار کنی چطوره؟
یهو صدای آژیر پلیس بلند شد
-چه خبره تو پلیس خبر کردییی
-نه نه به جان مادرم
-به بهه جمعتون که جمعه
-تو اینجا چیکار میکنی
-فکرشو نمیکردی نه؟
-چییی
-از این به بعد راحت به کسی اعتماد نکن انیسا خانوم
-الکسسس
-اره الکس چیه؟
-لیام چی میگع این
-من که ذهر خودمو میریزم یهو به بابام شلیک کرد ولی به بازوش خورد رفتم نزدیکش که نشست رو زمین
-بابااااا
بلند که همه بشنون گفت
-دخترم خوب گوش کن چی میگم
-جانم بابا
-من پدر واقعیت نیستم من با مادرت ازدواج کردم چون باید شوهر و بچه خواهر این کثافتو میکشتم
-چی مبگی باباااا
-خفه شو به نظرت چرا بهتون سر نمیزدم هااا؟
-پس پدر من کیههه؟
-جانی گرم
-هااا
الکس دستور داد که ما رو دستگیر کنن من به جرم همکاری با لیام وارد زندان شدم
*********
-نزنششششش تروخدااااا
-نمیتونم به خواهرم قول دادم انیسا
-ولی اون بابامه
-من اونو میکشم و تو رو هم تنبیه میکنم که میخواستی با پدرت فرار کنی چطوره؟
یهو صدای آژیر پلیس بلند شد
-چه خبره تو پلیس خبر کردییی
-نه نه به جان مادرم
-به بهه جمعتون که جمعه
-تو اینجا چیکار میکنی
-فکرشو نمیکردی نه؟
-چییی
-از این به بعد راحت به کسی اعتماد نکن انیسا خانوم
-الکسسس
-اره الکس چیه؟
-لیام چی میگع این
-من که ذهر خودمو میریزم یهو به بابام شلیک کرد ولی به بازوش خورد رفتم نزدیکش که نشست رو زمین
-بابااااا
بلند که همه بشنون گفت
-دخترم خوب گوش کن چی میگم
-جانم بابا
-من پدر واقعیت نیستم من با مادرت ازدواج کردم چون باید شوهر و بچه خواهر این کثافتو میکشتم
-چی مبگی باباااا
-خفه شو به نظرت چرا بهتون سر نمیزدم هااا؟
-پس پدر من کیههه؟
-جانی گرم
-هااا
الکس دستور داد که ما رو دستگیر کنن من به جرم همکاری با لیام وارد زندان شدم
۵۱۴
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.