فیک قرار تصادفی من با عشق زندگیم
«پارت:۴۰»
رفت تو حیاط منم پشت سرش رفتم..
تا کوک نور موبایلش و انداخت روش دیدم.......خاک برسرش سوبین بود.
هوف قلبم اومد تو دهنم.
اما صبر کن این چرا اینطوریه!
کوک: ای خدا بکشتت پسر باز تو خواب راه رفتی؟ بیدارشو احمق.
سوبین و تکون داد که سوبین به خودش اومد.
سوبین: ه...ها؟ وا اینجا کجاست.
کوک: خبر مرگت بلندشو برو تو اتاقت درتم از داخل قفل کن اینجوری سکته ندی😒.
سوبین رفت تو اتاقش.
من و کوک نگاهی به هم کردیم و با خیال راحت رفتم سمت اتاقمون.
سوآه: کوک من هنوز آب نخوردم.
کوک: برو بخور خب.
نگاه مظلومی کردم که خندید.
کوک: چیه نکنه میترسی؟
سرمو به نشونه مثبت تکون دادم.
دستمو گرفت و رفتیم آشپز خونه و آب خوردم و رفتیم خوابیدیم.
صبح با صدای ساعت گوشیم بلند شدم.
سوآه: هی کوک بیدارشو صبح شده.
کوک: اوممم ....صبح بخیر بیب.
سوآه: مرض بیب....کوفت بیب....درد بیب....یکم آدم باش.
خندید و بلند شد.
رفتم طبقه پایین سوبین و تهیونگ سر میز بودن.
سلام دادمو یکی محکم زدم تو سر سوبین که با سر رفت تو غذاش.
سوبین: چته وحشی؟
سوآه: ببند دهنتو دیشب سکتم دادی...پسره ی....
تهیونگ : چه خبره اینجا؟
سوآه: دیشب فیلم ترسناکی راه انداخته بود که تا مرز مردن رفتم.
همه خندیدیم.
(نظر بدید)
رفت تو حیاط منم پشت سرش رفتم..
تا کوک نور موبایلش و انداخت روش دیدم.......خاک برسرش سوبین بود.
هوف قلبم اومد تو دهنم.
اما صبر کن این چرا اینطوریه!
کوک: ای خدا بکشتت پسر باز تو خواب راه رفتی؟ بیدارشو احمق.
سوبین و تکون داد که سوبین به خودش اومد.
سوبین: ه...ها؟ وا اینجا کجاست.
کوک: خبر مرگت بلندشو برو تو اتاقت درتم از داخل قفل کن اینجوری سکته ندی😒.
سوبین رفت تو اتاقش.
من و کوک نگاهی به هم کردیم و با خیال راحت رفتم سمت اتاقمون.
سوآه: کوک من هنوز آب نخوردم.
کوک: برو بخور خب.
نگاه مظلومی کردم که خندید.
کوک: چیه نکنه میترسی؟
سرمو به نشونه مثبت تکون دادم.
دستمو گرفت و رفتیم آشپز خونه و آب خوردم و رفتیم خوابیدیم.
صبح با صدای ساعت گوشیم بلند شدم.
سوآه: هی کوک بیدارشو صبح شده.
کوک: اوممم ....صبح بخیر بیب.
سوآه: مرض بیب....کوفت بیب....درد بیب....یکم آدم باش.
خندید و بلند شد.
رفتم طبقه پایین سوبین و تهیونگ سر میز بودن.
سلام دادمو یکی محکم زدم تو سر سوبین که با سر رفت تو غذاش.
سوبین: چته وحشی؟
سوآه: ببند دهنتو دیشب سکتم دادی...پسره ی....
تهیونگ : چه خبره اینجا؟
سوآه: دیشب فیلم ترسناکی راه انداخته بود که تا مرز مردن رفتم.
همه خندیدیم.
(نظر بدید)
۹.۸k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.