پارت ۱۴
پارت ۱۴
ساره: عزیزم
دونگ مین: جانم ساره
ساره: میگم خبری از ات نیست؟
دونگ مین: چرا توی المانه با تهیونگ عوضی(عوضی خودتی آخه مادر...)
ساره: آدم فرستادی برن دنبالش؟
دونگ مین: آره تو بگو ببینم با سولا حرف زدی؟(مامان لینوعه)
ساره: آره گفت هفته دیگه میان برای خواستگاری
دونگ مین: تا اون موقع اتم میاد
ساره: خوبه
پرش به ته و ات
ویو ات
صبح از خواب بیدار شدم دیدم ته به طرز به شدت کیوتی خوابه منم محکم بغل کرده بود سعی کردم از بغلش بیام بیرون اما انقدر محکم بغلم کرده بود نتونستم بیام بیرون انقدر توی بغلش وول خوردم که بیدار شد
ته: ات؟
ات: ته میشه ولم کنی خفه شدم
ته: وای ببخشید حواسم نبود
الورا: ات از بغل ته اومد بیرون که یه دفعه .....
ساره: عزیزم
دونگ مین: جانم ساره
ساره: میگم خبری از ات نیست؟
دونگ مین: چرا توی المانه با تهیونگ عوضی(عوضی خودتی آخه مادر...)
ساره: آدم فرستادی برن دنبالش؟
دونگ مین: آره تو بگو ببینم با سولا حرف زدی؟(مامان لینوعه)
ساره: آره گفت هفته دیگه میان برای خواستگاری
دونگ مین: تا اون موقع اتم میاد
ساره: خوبه
پرش به ته و ات
ویو ات
صبح از خواب بیدار شدم دیدم ته به طرز به شدت کیوتی خوابه منم محکم بغل کرده بود سعی کردم از بغلش بیام بیرون اما انقدر محکم بغلم کرده بود نتونستم بیام بیرون انقدر توی بغلش وول خوردم که بیدار شد
ته: ات؟
ات: ته میشه ولم کنی خفه شدم
ته: وای ببخشید حواسم نبود
الورا: ات از بغل ته اومد بیرون که یه دفعه .....
۹.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.