وانشات تهیونگ چند پارتی قسمت سوم
گاز دادم به بغل ماشینش رسیدم و از تو پنجره همو نگاه کردیم - تو رو خدا وایستا ببخشید بعد که جلوشو نگاه کرد جیغ کشید و ماشین خورد به یه درخت - نههههههه ا/تتتتتتتتتت از ماشین پریدم پایین دویدم طرف ماشین و درشو باز کردم سرش رو فرمون ازش خون اومده بود - نه نه عشقم نه بلندش کردم سریع گذاشتمش تو ماشینم و بردمش بیمارستان بردنش تو اتاق وقتی دکتر خواست بره تو جلوشو گرفتم - دکتر خواهش میکنم هرچی بخواین بهتون میدم فقط هردوشون رو نجات بده اون حاملست _ من تلاش خودمو میکنم رفت داخل نشستم رو صندلی بغض کردم- اگه چیزیتون بشه هیچ وقت خودمو نمیبخشم هیچ وقت 😭 کوک اومد # هی پسر چیشده حالت خوبه بغلم نشست محکم بغلش کردم - جونگ کوک ا/ت اون تصادف کرد به خاطر من همش تقصیر منه همش نهههه # آروم باش - اگه بچمو چیزی بشه اگه عشقمو چیزی بشه خودمو نابود میکنم نباید قضاوتش میکردم نه نباید این کارو میکردم 😭بعد دقیقه های طولانی دکتر اومد بیرون وایستادم - چیشد؟ حالش خوبه؟ _ خوشبختانه چیزیشون نشده فقط سرشون آسیب دیده بود با دستشون یکم مو برداشته که بعد نیم تا یک ماه دیگه خوب میشه - خداروشکر فقط بچم بچم چی اون حالش خوبه!؟ _ ..... # دارن با شما حرف میزنن _ خوب با این وضعیتی که مادر داشتن نمتونستیم تشخیص بدیم که بچه زندست یا مرده باید منتظر بمونیم فعلا از بچه هیچ خبری ندارم - چ.چی یعنی چی؟ دکتر رفت - نه اگه......اگه بچم چیزیش شده باشه چی؟ من اون موقع چیکار کمم نمیخوامممم نهههه # آروم باش تهیونگ آروم دستاشو گذاشت رو شونه هام - ا/ت اگه بیدار شه ...حتما اول میپرسه بچم چطوره برگشتم طرف جونگ کوک - م.من بهش چی بگم؟! اگه بپرسه بچم چطوره چی بهش بگم!؟ # هی آروم باش دکتر که نگفت بچه رفته گفت نتونستیم تشخیص بدیم چون ا/ت حالش بده تو بهش دروغ نگو راستشو بگو - قلبش میشکنه نمیتونم این کارو کنم # نمیشکنه تو برو پیشش رفتن تو اتاق هنوز بیهوش بود آروم کنارش نشستم و دستشو میون دستام گرفتم به رو به روم خیره شد لبخندی تمسخرانه زدم - من ..... مثلا اومده بودم تا بغلت کنم چون دلم خیلی برات تنگ شده بود ولی قضاوت بدی کردم که جونتون رو به خطر انداختم ......به ا/ت نگاه کردم ......- تو خیلی مهربونی ولی سوال من اینجاست میتونی منو ببخشی؟ سکوت - خواهش میکنم یه چیزی بگو سکوت دیوونم میکنه چیزی نگفت دستشو آوردم بالا بوسیدم بعد پیشونینیشو بوسیدم بلند شدم دو قدم رفتم + تهیونگ با صداش لبخندی زدم و سریع برگشتم دستشو گرفتم و کنار تخت نشستم
۵۹.۳k
۰۳ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.