عشق یا بردگی (پارت هفت)
«زمان رسیدن کیوکا»
*میاد میشینه کنارت*
&خوب چرا منو تا اینجا کشوندی
*ما جرارو تعریف میکنی*
&خوب به من چه
الان تو زیر دست منی
&بد بخت شدم ولی قبوله
&اتاقت کجاست اونجا حرف بزنم
باشه بیا بریم منم باهات کار دارم
*میرید تو اتاق*
&عرررر چه خوشگله
من دارم سکته میزنم تو چی میگی یه سال اینجا با دوتا ......... چیز که من نمی خام تو باید پیشم باشی
&باشه چون منو انتخاب کردی حالا حلقتو دستت کن
باشععع تو از اون دوتا هم مشتاق تری ها
*حلقه رو میگیری و دستت میکنی*
&خیلی قشنگه شاید عاشقتن
جک میگی بسه اصلا خنده دار نبود
&مگه دلقکتم جک بگم تازه از این به بعد باید دنبال تو راه بیوفتم این ور و اون ورو نوکریتو کنم
نه تو دوستی من نمی زارم
*صدای در بلند میشه*
خدمتکار: اجازه دارم بیام تو خانوم
اره بیاین داخل
*میاد تو*
خدمتکار: ریندو ساما گفتن واسه امشب ساعت ده اماده باشید خانوم قراره به یه مهمونی بین اعضایه مفیا برید
*یکم خم میشه*
شب ساعت چند
خدمتکار: ساعت ده خانوم
باشه ممنون
*از اتاق میره بیرون*
کیوکا بیا بگو چی بپوشمممم
&خوب وایسا
اوکی من عاقلم
*با یه لباس نسبتن بسته ی سفید و کفش پاشنه بلند میاد*
& اینارو بپوش بشین تا ارایشت کنم
او
& بپوششون دیگه من پری نیستم اجی مجی کنم تنت شه
باشه چرا صبر نداری ای خدا
&چون باید کلی کار کنم
*لباسارو میپوشی*
بیا پوشیدم بیا
& افرین حالا چه ارایشی کنم دلبر شی
ساده
&یعنی چی می خوام بزنی تو دهن تک تک پسرایه اون مهمونی چرا سادهههه این همه هم وسیله ی خوب
زیاد خوشم نمیاد شلوغ باشه
ا&خه شما الان دو تا نامزد جذاب داری
اگه واقعی بودن بد بخت میشدم
&چرا
فکر بچه رو کردی
*میاد میشینه کنارت*
&خوب چرا منو تا اینجا کشوندی
*ما جرارو تعریف میکنی*
&خوب به من چه
الان تو زیر دست منی
&بد بخت شدم ولی قبوله
&اتاقت کجاست اونجا حرف بزنم
باشه بیا بریم منم باهات کار دارم
*میرید تو اتاق*
&عرررر چه خوشگله
من دارم سکته میزنم تو چی میگی یه سال اینجا با دوتا ......... چیز که من نمی خام تو باید پیشم باشی
&باشه چون منو انتخاب کردی حالا حلقتو دستت کن
باشععع تو از اون دوتا هم مشتاق تری ها
*حلقه رو میگیری و دستت میکنی*
&خیلی قشنگه شاید عاشقتن
جک میگی بسه اصلا خنده دار نبود
&مگه دلقکتم جک بگم تازه از این به بعد باید دنبال تو راه بیوفتم این ور و اون ورو نوکریتو کنم
نه تو دوستی من نمی زارم
*صدای در بلند میشه*
خدمتکار: اجازه دارم بیام تو خانوم
اره بیاین داخل
*میاد تو*
خدمتکار: ریندو ساما گفتن واسه امشب ساعت ده اماده باشید خانوم قراره به یه مهمونی بین اعضایه مفیا برید
*یکم خم میشه*
شب ساعت چند
خدمتکار: ساعت ده خانوم
باشه ممنون
*از اتاق میره بیرون*
کیوکا بیا بگو چی بپوشمممم
&خوب وایسا
اوکی من عاقلم
*با یه لباس نسبتن بسته ی سفید و کفش پاشنه بلند میاد*
& اینارو بپوش بشین تا ارایشت کنم
او
& بپوششون دیگه من پری نیستم اجی مجی کنم تنت شه
باشه چرا صبر نداری ای خدا
&چون باید کلی کار کنم
*لباسارو میپوشی*
بیا پوشیدم بیا
& افرین حالا چه ارایشی کنم دلبر شی
ساده
&یعنی چی می خوام بزنی تو دهن تک تک پسرایه اون مهمونی چرا سادهههه این همه هم وسیله ی خوب
زیاد خوشم نمیاد شلوغ باشه
ا&خه شما الان دو تا نامزد جذاب داری
اگه واقعی بودن بد بخت میشدم
&چرا
فکر بچه رو کردی
۸.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.