پارت ۹
( این پارت برای گذشته ی درسا و حامیم هست )
درسا
ساعت ۶ بعد از ظهر بود که از دل درد داشتم میمردم بخاطر اینکه هروز با حامیم رابطه ی جنسیتی داشتم رفتن سونوگرافی گفتن که حاملم
حامیم رسید خونه موندم چطوری بهش بگم
- س سلام
+ سلام چطوری ؟
- حا حامیم
+ جانم ؟
- من ........ من
+ تو چی ؟
من ....... من ...... حاملم
+ چی ؟ حامله ای ؟
- اره
ولی باید بندازمش
+ نه نمیکنی
- میکنم
یه سیلی محکم زد تو گوشم رفتم تو اتاق زنگ زدم به امیر
( مکالمه ی امیر و درسا 🤍🧡)
سلام داداش خوبی
سلام عسلم اره تو ت خوبی
اره امیر میتونی بیای دنبالم
اره الان میام
مرسی
( پایان مکالمه )
با صحنه ی جلوم خشکم زد
حامیم زن داشت
درسا
ساعت ۶ بعد از ظهر بود که از دل درد داشتم میمردم بخاطر اینکه هروز با حامیم رابطه ی جنسیتی داشتم رفتن سونوگرافی گفتن که حاملم
حامیم رسید خونه موندم چطوری بهش بگم
- س سلام
+ سلام چطوری ؟
- حا حامیم
+ جانم ؟
- من ........ من
+ تو چی ؟
من ....... من ...... حاملم
+ چی ؟ حامله ای ؟
- اره
ولی باید بندازمش
+ نه نمیکنی
- میکنم
یه سیلی محکم زد تو گوشم رفتم تو اتاق زنگ زدم به امیر
( مکالمه ی امیر و درسا 🤍🧡)
سلام داداش خوبی
سلام عسلم اره تو ت خوبی
اره امیر میتونی بیای دنبالم
اره الان میام
مرسی
( پایان مکالمه )
با صحنه ی جلوم خشکم زد
حامیم زن داشت
۴.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.