وقتی بیدار شدم❤پارت۱۴

بارها و بارها قرار گذاشتیم ولی هیچ وقت
بحث ازدواج بین ما مطرح نشد
تا اینکه
تهیونگ/جین خیلی ازت ممنونم که اون روز باعث شدی من احساسم رو به ا/ت بگم
جین/من کاری نکردم فقط به دوستم کمک کردم
تهیونگ/جین میخوام از ا/ت خاستگاری کنم نمی دونم قبول میکنه یانه
ولی یا قبول میکنه یا برای همیشه از پیشم میره
میخوام شهامت اینو داشته باشم که ازش بخوام برای کل زندگی پیشم باشه
ولی یه ایده خاص برای این کار میخوام که خوشش بیاد
تهیونگ یه ایده خوب دارم جین تو هم باید کمکم کنی
جین چه ایده ای
تهیونگ/میخوام تو سینما ازش خاستگاری کنم
تو برو سینما و هماهنگ کن که روی پرده سینما
جمله ا/ت با من ازدواج میکنی رو بنویسن
منم حلقه رو آماده میکنم
جین /باشه من میرم
تهیونگ/منم میرم گالری جواهرات تا یه حلقه زیبا بخرم
تهیونگ/سوار ماشین شدم و رفتم گالری وقتی رسیدم اونجا
مسئول گالری/سلام خوش اومدین آقای تهیونگ
بفرماییدبشینید
تهیونگ/سلام خیلی ممنون
نشستم رو صندلی
مسئول گالری/چیزی میل دارین؟
تهیونگ/نه ممنون
مسئول گالری/پس چیزی می‌میخواستین
تهیونگ/راستش من یه حلقه خیلی خاص و زیبا میخوام
مسئول گالری/چند تا حلقه خیلی زیبا دارم
تهیونگ/چند تا حلقه نشونم داد ولی هیچکدوم
اونقدر خاص نبود
وای این یکی خیلی خاصه همینو میخوام
مسئول گالری پس براتون میفرستم
تهیونگ خیلی ممنون خدانگهدار
و اومدم بیرون زنگ زدم به جین که ببینم
همه چی اوکیه که جین گفت همه چی عالی پیش
رفته
دل آرام ☘️