*FIRST LOVE*
پارت 2
*Sana.pov*
با جی پی اسی که به لباس تهیونگ وصل کرده بودم جاشون پیدا کردم که سریع به رانندمون زنگ زدم و سریع رسیدیم اونجا آروم آروم سعی کردم برم داخل که کسی متوجه نشه و با پسرا در حین راه رفتن آروم صحبت میکردم تا نترسن وقتی رسیدم اسلحه مو از پشتم در آوردم و آروم نزدیک اون مردی که جلوی پسرا نشسته بود شدم و اسلحه رو روی سرش گزاشتم ولی یکی از اسلحه شو گزاشت روی کمرم وقتی برگشتم ته جونگ بود(دوست پسر قبلیم)
ته جونگ: به به سانا خانم چخبرا؟ خوبی؟ خوش میگذره؟
با عصبانیت بهش جواب دادم : آره تا موقعی که پیدات نبود
منو برد و به یه میله جلوی پسرا بست دستامو پشتم بست و پاهامو پایین بین میله تا نتونم تکون بخورم
ته جونگ: اگه از الان زندگیت رو به روال بوده از الان به بعد بر عکس میشه چون از الان به بعد باید درد بکشی
و بعد این حرف شروع کرد به لگد زدن بهم با هر لگدی که میزد بیشتر مطمعن میشدم که استخونام دارن میشکنن و بیشتر بخاطر
صدای داد های تهیونگ و گریه هاش ناراحت بودم اونا قربانی این داستان بودن
ته جونگ رو دیدم که چاقو رو از رو میز برداشت و داشت سمت من میاومد
سانا : پسرا لطفا نگاه نکنین لطفا
وقتی اینو گفتم اومد و چاقو رو فرو کرد تو شکمم اون موقعه بود که شکمم بی حس شد و توی گوشم صدا ها میپیچید
انقد درد داشتم که از حال رفتم
*Taehyung pov*
از اینکه ا.ت اونجوری برای نجات جون ما درد میکشید خیلی ناراحت بودم و از دست خودم عصبی بودم و دیدم بیهوش شد بیشتر داد میکشیدم تا اینکه دیدم جیمین دستاشو باز کرده و داره دست منو باز میکنه بعد از اینکه دست پسرا رو باز کردیم پسرا ریختن رو سر ته جونگ و تا میتونستن ته جونگ رو زدن و منم رفتم با نامجون دست و پای سانا رو باز کردیم وقتی اون صورت بی جونش رو دیدم که دیگه نمیخندید خود به خود اشک از چشمام سرازیر شد ولی سریع اشکامو پاک کردم و با کمک نامجون و پسرا بردیمش تو ماشین و داشتیم برمیگشتیم تو راه دستم فقط روی زخم سانا بود تا خون زیادی ازش نره سریع به جین گفتم که زنگ بزنه به دکتر شخصیمون و همین که رسیدیم خونه بردمش تو حموم با همون لباسی که تنم بود بردمش تو وان و آب گرم رو باز کردم و شروع کردم به ماساژ دادن شکمش که شاید درد اون لگد ها کم بشه و خون روی زخم ها هم شسته شه ولی بعد از چند دقیقه ناله هاش شروع شد انگار خیلی درد داشت
تهیونگ: الهی بمیرم انقد درد میکشی
سرش رو بوسیدم و حوله پیچوندم دورش و آوردمش بیرون که دکتر اومده بود بردمش تو اتاق و خوابوندمش تو اتاق لباس ها شو تنش کردم تا دکتر اگه خواست معاینه اش کنه زشت نباشه و گفتم دکتر بیاد داخل ................ و تا آخر معاینه دستم روی زخم روی شکمش بود تا اینکه دکتر بخیه اش رو بزنه
*Sana.pov*
با جی پی اسی که به لباس تهیونگ وصل کرده بودم جاشون پیدا کردم که سریع به رانندمون زنگ زدم و سریع رسیدیم اونجا آروم آروم سعی کردم برم داخل که کسی متوجه نشه و با پسرا در حین راه رفتن آروم صحبت میکردم تا نترسن وقتی رسیدم اسلحه مو از پشتم در آوردم و آروم نزدیک اون مردی که جلوی پسرا نشسته بود شدم و اسلحه رو روی سرش گزاشتم ولی یکی از اسلحه شو گزاشت روی کمرم وقتی برگشتم ته جونگ بود(دوست پسر قبلیم)
ته جونگ: به به سانا خانم چخبرا؟ خوبی؟ خوش میگذره؟
با عصبانیت بهش جواب دادم : آره تا موقعی که پیدات نبود
منو برد و به یه میله جلوی پسرا بست دستامو پشتم بست و پاهامو پایین بین میله تا نتونم تکون بخورم
ته جونگ: اگه از الان زندگیت رو به روال بوده از الان به بعد بر عکس میشه چون از الان به بعد باید درد بکشی
و بعد این حرف شروع کرد به لگد زدن بهم با هر لگدی که میزد بیشتر مطمعن میشدم که استخونام دارن میشکنن و بیشتر بخاطر
صدای داد های تهیونگ و گریه هاش ناراحت بودم اونا قربانی این داستان بودن
ته جونگ رو دیدم که چاقو رو از رو میز برداشت و داشت سمت من میاومد
سانا : پسرا لطفا نگاه نکنین لطفا
وقتی اینو گفتم اومد و چاقو رو فرو کرد تو شکمم اون موقعه بود که شکمم بی حس شد و توی گوشم صدا ها میپیچید
انقد درد داشتم که از حال رفتم
*Taehyung pov*
از اینکه ا.ت اونجوری برای نجات جون ما درد میکشید خیلی ناراحت بودم و از دست خودم عصبی بودم و دیدم بیهوش شد بیشتر داد میکشیدم تا اینکه دیدم جیمین دستاشو باز کرده و داره دست منو باز میکنه بعد از اینکه دست پسرا رو باز کردیم پسرا ریختن رو سر ته جونگ و تا میتونستن ته جونگ رو زدن و منم رفتم با نامجون دست و پای سانا رو باز کردیم وقتی اون صورت بی جونش رو دیدم که دیگه نمیخندید خود به خود اشک از چشمام سرازیر شد ولی سریع اشکامو پاک کردم و با کمک نامجون و پسرا بردیمش تو ماشین و داشتیم برمیگشتیم تو راه دستم فقط روی زخم سانا بود تا خون زیادی ازش نره سریع به جین گفتم که زنگ بزنه به دکتر شخصیمون و همین که رسیدیم خونه بردمش تو حموم با همون لباسی که تنم بود بردمش تو وان و آب گرم رو باز کردم و شروع کردم به ماساژ دادن شکمش که شاید درد اون لگد ها کم بشه و خون روی زخم ها هم شسته شه ولی بعد از چند دقیقه ناله هاش شروع شد انگار خیلی درد داشت
تهیونگ: الهی بمیرم انقد درد میکشی
سرش رو بوسیدم و حوله پیچوندم دورش و آوردمش بیرون که دکتر اومده بود بردمش تو اتاق و خوابوندمش تو اتاق لباس ها شو تنش کردم تا دکتر اگه خواست معاینه اش کنه زشت نباشه و گفتم دکتر بیاد داخل ................ و تا آخر معاینه دستم روی زخم روی شکمش بود تا اینکه دکتر بخیه اش رو بزنه
۳۷.۵k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.