اشتباه محض پارت ۴
اشتباه محض پارت ۴
رسیدیم عمارت
تهیونگ: پیاده شو
ات: باشه
تهیونگ ماشینو پارک کرد
رفتیم داخل عمارت من رفتم روی مبل نشستم دیدم تهیونگ برام لباس اورد
به تیشرت پسرونه با یه شلوارک
تهیونگ: بیا بپوش
ات:ولی...
تهیونگ: نکنه میخای باهمین لباسا شب بخوابی؟
ات: نه مرسی
رفتم اتاق تهیونگ لباسامو عوض کردم
که تهیونگ صدام کرد
ات: بله
تهیونگ: بیا شام بخوریم
ات: باش
با تهیونگ شامو خوردیم
تهیونگ: ات میخوای فیلم ببینیم
ات: اره(ذوق
تهیونگ: چه فیلمی
ات: ی فیلم بود میخواستم ببینم
تهیونگ: اسمش چیه؟
ات: به یاد داشته باش
تهیونگ: ژانرش چیه؟
ات: ترسناک
تهیونگ: نمیترسی(پوز خند
ات: نه من اصلا با فیلم ترسناک اینا نمیترسم (پوز خند
تهیونگ: هوم اوکی
تهیونگ فیلمو گذاشت خوراکی اورد
ویو تهیونگ
وسط فیلم بود که خیلی چندش بود ات یدفعه جیغ زد پرید بغلم کلشو اون ور کرد خندم گرفت
(فیلم تموم شد)
تهیونگ: اره دیدم اصلا نترسیدی(خنده)
ات: فقط خیلی چندش بود
تهیونگ: هوم اره..... بریم بخوابیم؟
ات: اره فردا مدرسه داریم
تهیونگ: اون اتاق توع(اشاره به ی اتاق مهمان)
ات: باشه
ویو ات
تهیونگ رفت توی اتاق رفت بخوابه ولی من اصلا خوابم نمیبرد ترسیده بودم اتاقشم اصلا نور یا شب خواب نداشت ی ساعت صبر کردم خواب ببره اما نمیبرد ریده بودم تو خودم (به دل نگیر😂) هیچی دلو زدم به دریا رفتم دم در اتاق تهیونگ در زدم کسی جواب نداد دوباره در زدم جواب نداد درو اروم باز کردم دیدم خوابه رفتم روی کاناپه اتاقش خیلی بزرگ بود خیلی خوشگل بود و نور داشت حداقل منم چشمامو بستم داشت کم کم خوابم میبرد
تهیونگ: ات
ات: هوم(خوابالو
تهیونگ: چرا اینجا خوابیدی
ات: ببخشید من ترسیده بودم اگه نمیخوای میرم
تهیونگ: نه بمون ولی چرا رو کاناپه خوابیدی
ات: هوم نه نمیخواد
تهیونگ: بیا روی تخت من میرم رو کاناپه
ات: نه
تهیونگ: ببا
ات: نه
تهیونگ: میترسی بخورمت
ات: نه
تهیونگ: خب بیا اونجا کمر درد میگیری
ات: باشه( رفت بغل تهیونگ خوابید)
تهیونگ: شب بخیر
ات: شب بخش
ات: تهیونگ
تهیونگ: بله
ات: میشه توی مدرسه با تو باشم
تهیونگ: چی؟
ات: من همیشه با کوک میرفتم کسی نیست میشه با تو بیام لطفا(بغض سگی)
تهیونگ: باشه حتما
ات: واقعا؟
تهیونگ: اره
ات: میای دیگه
تهیونگ: اره دیگه الان بخواب
ات: ممنون شب بخیر
تهیونگ: شب بخیر
فردا از خواب بیدار شدم دید......
رسیدیم عمارت
تهیونگ: پیاده شو
ات: باشه
تهیونگ ماشینو پارک کرد
رفتیم داخل عمارت من رفتم روی مبل نشستم دیدم تهیونگ برام لباس اورد
به تیشرت پسرونه با یه شلوارک
تهیونگ: بیا بپوش
ات:ولی...
تهیونگ: نکنه میخای باهمین لباسا شب بخوابی؟
ات: نه مرسی
رفتم اتاق تهیونگ لباسامو عوض کردم
که تهیونگ صدام کرد
ات: بله
تهیونگ: بیا شام بخوریم
ات: باش
با تهیونگ شامو خوردیم
تهیونگ: ات میخوای فیلم ببینیم
ات: اره(ذوق
تهیونگ: چه فیلمی
ات: ی فیلم بود میخواستم ببینم
تهیونگ: اسمش چیه؟
ات: به یاد داشته باش
تهیونگ: ژانرش چیه؟
ات: ترسناک
تهیونگ: نمیترسی(پوز خند
ات: نه من اصلا با فیلم ترسناک اینا نمیترسم (پوز خند
تهیونگ: هوم اوکی
تهیونگ فیلمو گذاشت خوراکی اورد
ویو تهیونگ
وسط فیلم بود که خیلی چندش بود ات یدفعه جیغ زد پرید بغلم کلشو اون ور کرد خندم گرفت
(فیلم تموم شد)
تهیونگ: اره دیدم اصلا نترسیدی(خنده)
ات: فقط خیلی چندش بود
تهیونگ: هوم اره..... بریم بخوابیم؟
ات: اره فردا مدرسه داریم
تهیونگ: اون اتاق توع(اشاره به ی اتاق مهمان)
ات: باشه
ویو ات
تهیونگ رفت توی اتاق رفت بخوابه ولی من اصلا خوابم نمیبرد ترسیده بودم اتاقشم اصلا نور یا شب خواب نداشت ی ساعت صبر کردم خواب ببره اما نمیبرد ریده بودم تو خودم (به دل نگیر😂) هیچی دلو زدم به دریا رفتم دم در اتاق تهیونگ در زدم کسی جواب نداد دوباره در زدم جواب نداد درو اروم باز کردم دیدم خوابه رفتم روی کاناپه اتاقش خیلی بزرگ بود خیلی خوشگل بود و نور داشت حداقل منم چشمامو بستم داشت کم کم خوابم میبرد
تهیونگ: ات
ات: هوم(خوابالو
تهیونگ: چرا اینجا خوابیدی
ات: ببخشید من ترسیده بودم اگه نمیخوای میرم
تهیونگ: نه بمون ولی چرا رو کاناپه خوابیدی
ات: هوم نه نمیخواد
تهیونگ: بیا روی تخت من میرم رو کاناپه
ات: نه
تهیونگ: ببا
ات: نه
تهیونگ: میترسی بخورمت
ات: نه
تهیونگ: خب بیا اونجا کمر درد میگیری
ات: باشه( رفت بغل تهیونگ خوابید)
تهیونگ: شب بخیر
ات: شب بخش
ات: تهیونگ
تهیونگ: بله
ات: میشه توی مدرسه با تو باشم
تهیونگ: چی؟
ات: من همیشه با کوک میرفتم کسی نیست میشه با تو بیام لطفا(بغض سگی)
تهیونگ: باشه حتما
ات: واقعا؟
تهیونگ: اره
ات: میای دیگه
تهیونگ: اره دیگه الان بخواب
ات: ممنون شب بخیر
تهیونگ: شب بخیر
فردا از خواب بیدار شدم دید......
۱۰.۱k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.