فیک هانما part 4
هینا: اومم...راستی چیزه اصن برا چی برگشتی توکیو...
ا/ت: اوع ارع...میخام برم تو گنگ اون...
هینا: گنگ کی؟
ا/ت: بهت گفته بودمممم دیگههههه من کل دبیرستان و بخاطر اون تحمل کردمممم...
هینا: این اصلن درس نیس...😑🤌🏻 اصن اون دختر راه نمیده به گنگش... چطوری قراره بری اصلن...
ا/ت: حتا مجبورم بشم خودمو شبیه پسرا میکنم و بعضی وقتا ماسک میزنم... اصلن دفاع شخصیمم عالیه...لاشی بازی هم تا دلت بخاد توش استادم...خب ...کی مرخص میشم؟
هینا: اوف خدا پس فردا...
ا/ت: ما تا پس فردا وقت نداریم ...پاشو بریم خونهمون*خونه ی مشترک هینا و ا/ت*
هینا: اما..
ا/ت: اما نداریم پاشو باید کنو بپیچونم...زود باش😂🪚
هینا ای خدا ...مارو عاقبت به خیر کن...الهی آمین...
ا/ت: *عین پلنگ صورتی کاملن نامحسوس رفت به سمت در خروجی...
آروم..آروم...فرارررررررررررررر
*جیغغغغغغغغغ از درونننن
بدو بدو به سمت خیابوننننن... گذروندن کلی پیچ...و بلخرههههه ملت طوری بهتون نگاه میکردن انگار هینا داش یه تیمارستانیو فراری میداد چون لباس بیمارستانم پوشیده بودی 😂🤌🏻
و بلخره ...به خونتون ک جلوش کافه بود رسیدید..
ا/ت: اوع ارع...میخام برم تو گنگ اون...
هینا: گنگ کی؟
ا/ت: بهت گفته بودمممم دیگههههه من کل دبیرستان و بخاطر اون تحمل کردمممم...
هینا: این اصلن درس نیس...😑🤌🏻 اصن اون دختر راه نمیده به گنگش... چطوری قراره بری اصلن...
ا/ت: حتا مجبورم بشم خودمو شبیه پسرا میکنم و بعضی وقتا ماسک میزنم... اصلن دفاع شخصیمم عالیه...لاشی بازی هم تا دلت بخاد توش استادم...خب ...کی مرخص میشم؟
هینا: اوف خدا پس فردا...
ا/ت: ما تا پس فردا وقت نداریم ...پاشو بریم خونهمون*خونه ی مشترک هینا و ا/ت*
هینا: اما..
ا/ت: اما نداریم پاشو باید کنو بپیچونم...زود باش😂🪚
هینا ای خدا ...مارو عاقبت به خیر کن...الهی آمین...
ا/ت: *عین پلنگ صورتی کاملن نامحسوس رفت به سمت در خروجی...
آروم..آروم...فرارررررررررررررر
*جیغغغغغغغغغ از درونننن
بدو بدو به سمت خیابوننننن... گذروندن کلی پیچ...و بلخرههههه ملت طوری بهتون نگاه میکردن انگار هینا داش یه تیمارستانیو فراری میداد چون لباس بیمارستانم پوشیده بودی 😂🤌🏻
و بلخره ...به خونتون ک جلوش کافه بود رسیدید..
۱۱.۴k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.