رمان شراب خونی 🤤🍷
#شراب_خونی
#part91
"ویو کوک"
اهههههه لعنتی.....بورام؟الان داری حرفامو گوش میکنی؟ من....من واقعا ازت معذرت میخوام...تقصیر من بود که مردی بورامی....تو منو دوست داشتی ولی من بهت اهمیت ندادم....تازگی ازخودم متنفرم بورام....!💔
کوک:تهیونگ؟
تهیونگ:هوم؟
کوک:نمیتونیم برگردیم به دنیای خودمون...پس بهتره برگردیم به دنیای ادم ها و دیگه توی دنیای دراکولا نباشیم..!
تهیونگ:باشه!
"دنیای ادم ها"
ات:دلم براش تنگ میشه....
تهیونگ و کوک:من هم همینطور....
ات:ولی ما هر کاری که از دستمون بر میومد براش کردیم!
کوک:اره...
تهیونگ:میدونم که اون الان داره به حرفامون گوش میده...پس بهتره دیگه درموردش حرف نزنیم...کوک؟ازت معذرت میخوام که تورو مقصر میدونستم...تو هیچ تقصیری نداشتی....اون خودش این تصمیم رو گرفته بود!
کوک:قرار شد دیگه در موردش حرف نزنیم تهیونگ...♡
تهیونگ:من خونه تنهام....بهتره بیای و اونجا زندگی کنی
کوک:....
تهیونگ:قبوله؟
کوک:قبوله
#part91
"ویو کوک"
اهههههه لعنتی.....بورام؟الان داری حرفامو گوش میکنی؟ من....من واقعا ازت معذرت میخوام...تقصیر من بود که مردی بورامی....تو منو دوست داشتی ولی من بهت اهمیت ندادم....تازگی ازخودم متنفرم بورام....!💔
کوک:تهیونگ؟
تهیونگ:هوم؟
کوک:نمیتونیم برگردیم به دنیای خودمون...پس بهتره برگردیم به دنیای ادم ها و دیگه توی دنیای دراکولا نباشیم..!
تهیونگ:باشه!
"دنیای ادم ها"
ات:دلم براش تنگ میشه....
تهیونگ و کوک:من هم همینطور....
ات:ولی ما هر کاری که از دستمون بر میومد براش کردیم!
کوک:اره...
تهیونگ:میدونم که اون الان داره به حرفامون گوش میده...پس بهتره دیگه درموردش حرف نزنیم...کوک؟ازت معذرت میخوام که تورو مقصر میدونستم...تو هیچ تقصیری نداشتی....اون خودش این تصمیم رو گرفته بود!
کوک:قرار شد دیگه در موردش حرف نزنیم تهیونگ...♡
تهیونگ:من خونه تنهام....بهتره بیای و اونجا زندگی کنی
کوک:....
تهیونگ:قبوله؟
کوک:قبوله
۶.۹k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.