پارت بعدییی
ای گفت باید بریم مخفیگاه بونتن
""""" یه پرش زمانی به یک ماه بعد """""""""
یک ماه شده بودو ای و میکا بالاخره مخفیگاه بونتنو یافتند و بعد از چنتا نقشه برای ورود راحت بونتن ( بانتن ) بالاخره ای وارد بونتن شد ... ( به دلیل گشادی دیگه نمینویسم چی کار کردو چی شد که رفت پیش مایکی خب ) با هزار زحمت تو اتاق جلسه بونتن ای و مایکی با هم صحبت کردن اما مایکی قبول نکرد که ای رو جزوی از بونتن یا جزوی از خانوادش ببینه چون خیانت حساب میشد به خاطر اینکه ای زمانی که تویه آمریکا زندگی میکرد یه گنگ یه نام ناتسو کاشی داشت که خودش رئسش بود ( ناتسوکاشی یه کلمه ژاپنی هست که تو ژاپن به معنی خاطرات قلب ها است ) روز بعد از صحبت ای با مایکی ای تصميم گرفت ناتسوکاشی رو ترک کنه و بره بونتن وهمین کار هم کرد ... چند روز بعد شد و مایکی هم که دید ای دیگه تو ناتسوکاشی نیست ای رو عضو بونتن کرد و بهش گفت :
مایکی: باش ... تو از این به بعد عضو بونتن میشی ...
ای : واقعا؟؟؟ یعنی به همین سادگی ...
مایکی یه نیشخند میزنه و میگه :
مایکی : اما ...
ای : آهان ... اما میدونستم همیشه یه اما باید باشه خب بوگو چیه ...
مایکی : من که هنوز بهت اعتماد کامل ندارم پس فعلا به عنوان طعمه تو ماموریت ها میری ...
ای هم تعجب کرد ...
ای : چی ؟؟؟ منظورت از طعمه چیه ؟؟؟
مایکی: یعنی مثلا تو ماموریت امشب تو باید نقش یه دختر هرزه رو بازی کنی و پسرای نگهبانو سرگرم کنی بعد ماهم کارمون میکنیم ...
ای هم از سر ناچاری قبول کردو گفت...
پایان این پارت عزیزان ❤️❤️❤️
""""" یه پرش زمانی به یک ماه بعد """""""""
یک ماه شده بودو ای و میکا بالاخره مخفیگاه بونتنو یافتند و بعد از چنتا نقشه برای ورود راحت بونتن ( بانتن ) بالاخره ای وارد بونتن شد ... ( به دلیل گشادی دیگه نمینویسم چی کار کردو چی شد که رفت پیش مایکی خب ) با هزار زحمت تو اتاق جلسه بونتن ای و مایکی با هم صحبت کردن اما مایکی قبول نکرد که ای رو جزوی از بونتن یا جزوی از خانوادش ببینه چون خیانت حساب میشد به خاطر اینکه ای زمانی که تویه آمریکا زندگی میکرد یه گنگ یه نام ناتسو کاشی داشت که خودش رئسش بود ( ناتسوکاشی یه کلمه ژاپنی هست که تو ژاپن به معنی خاطرات قلب ها است ) روز بعد از صحبت ای با مایکی ای تصميم گرفت ناتسوکاشی رو ترک کنه و بره بونتن وهمین کار هم کرد ... چند روز بعد شد و مایکی هم که دید ای دیگه تو ناتسوکاشی نیست ای رو عضو بونتن کرد و بهش گفت :
مایکی: باش ... تو از این به بعد عضو بونتن میشی ...
ای : واقعا؟؟؟ یعنی به همین سادگی ...
مایکی یه نیشخند میزنه و میگه :
مایکی : اما ...
ای : آهان ... اما میدونستم همیشه یه اما باید باشه خب بوگو چیه ...
مایکی : من که هنوز بهت اعتماد کامل ندارم پس فعلا به عنوان طعمه تو ماموریت ها میری ...
ای هم تعجب کرد ...
ای : چی ؟؟؟ منظورت از طعمه چیه ؟؟؟
مایکی: یعنی مثلا تو ماموریت امشب تو باید نقش یه دختر هرزه رو بازی کنی و پسرای نگهبانو سرگرم کنی بعد ماهم کارمون میکنیم ...
ای هم از سر ناچاری قبول کردو گفت...
پایان این پارت عزیزان ❤️❤️❤️
۱.۳k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.