پارت ۲
ویو ات
امروز ساعت ۶ از خواب پاشدم که زود یونا را ببینم یکم چشام رو مالیدم و رفتم سرویس و کارای لازم رو کردم رفتم پایین
م.ا: سلام صبح بخیر دخترم
من اول تعجب کردم صبر کن این الان مامانم من بوده یا کسی دیگه. چون سلام را هم به زورمیده خودم را عادی کردم..
ات: مرسی مامان
م.ا: بیا صبحونه حاضر بیا بشینیم بخوریم
منم با ذوق
ات: چشم مامان
نشستیم صبحونه خوردیم بعد از اینکه تموم شوده رفتم مدرسه..
رسیدم مدرسه و تو حیاط بقیه بچه های خیلی بد منو نگاه میکنن ولی اهمیت ندادم و رفتم پیش یونا
ات: سلام یونا
یونا اول قیافه گرفته بوده اما سریع با لبخند و مهربون درستش کرده
یونا: سلام ات چطوری
نشستم کنارش و بهش نگاه کردم
ات: مرسی یونا چه خبر
یونا با ذوق میگه
یونا: وای ات روی یه پسر خیلی جذاب کراش زدم خیلی خوشگله
ات: عهه واقعا چطوری؟
یونا: تو کتابخونه نشسته بوده و منم مشغول کارهام بودم متوجه شودم به من نگاه میکنه واییی
..
بهش لبخند میزنه
ات: اره شاید عاشقت شوده
یونا هم ذوق میکنن و ات هم میخنده
....
مرسی که هستی
نظر بدین
اسم پسره چی باشه؟
امروز ساعت ۶ از خواب پاشدم که زود یونا را ببینم یکم چشام رو مالیدم و رفتم سرویس و کارای لازم رو کردم رفتم پایین
م.ا: سلام صبح بخیر دخترم
من اول تعجب کردم صبر کن این الان مامانم من بوده یا کسی دیگه. چون سلام را هم به زورمیده خودم را عادی کردم..
ات: مرسی مامان
م.ا: بیا صبحونه حاضر بیا بشینیم بخوریم
منم با ذوق
ات: چشم مامان
نشستیم صبحونه خوردیم بعد از اینکه تموم شوده رفتم مدرسه..
رسیدم مدرسه و تو حیاط بقیه بچه های خیلی بد منو نگاه میکنن ولی اهمیت ندادم و رفتم پیش یونا
ات: سلام یونا
یونا اول قیافه گرفته بوده اما سریع با لبخند و مهربون درستش کرده
یونا: سلام ات چطوری
نشستم کنارش و بهش نگاه کردم
ات: مرسی یونا چه خبر
یونا با ذوق میگه
یونا: وای ات روی یه پسر خیلی جذاب کراش زدم خیلی خوشگله
ات: عهه واقعا چطوری؟
یونا: تو کتابخونه نشسته بوده و منم مشغول کارهام بودم متوجه شودم به من نگاه میکنه واییی
..
بهش لبخند میزنه
ات: اره شاید عاشقت شوده
یونا هم ذوق میکنن و ات هم میخنده
....
مرسی که هستی
نظر بدین
اسم پسره چی باشه؟
۳۴
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.