رمان love is still beautiful پارت چهل و چهار
رمان love is still beautiful پارت چهل و چهار
جیمین:یکم اروم تر بخور بابا بستنیت که فرار نمیکنه ویکی:خیلی وقت بود نخورده بودم..دوباره بهم خندید لپمو کشید جیمین:تو چرا انقدر کیوتی اخه مطمعنی 17 سالته ویکی:اره تازه چندوقت دیگه تولدمهههه میشه 18 سالم جیمین:عه خوبه ،یکم خانم تر میشی یکم بزرگتر میشی😂 امیدوارم که عاقلتر هم بشی✌ 😄 ...ویکی:عه ،خیلی بدجنسی😒 بذار این پام خوب بشه میدونم چجور به حسابت برسم 😕 😬 جیمین:فعلا که اینجا نشستی و داری نقشه ای میکشی که ،معلوم نیست اصلا یادت بمونه یا نه تا اون موقع هزار بار دیگه دهن منو سرویس کردی تو خوب شو من خودم دهن خودمو سرویس کردم با این گوهی که خوردم😑 ویکی:میخواستی پامو به فنا ندی😒 جیمین:عههه ساکت شو بستنیتو بخور اصن اب شد 😑 (شوگا)بعد از مصاحبه لیانا رفت با جونگهیون منم رفتم سوار تاکسی شدم چهار تا دختر عقب نشسته بودن مسیر من که خیلی دور بود پس باید تحملشون میکردم یهو یکیشون شروع کرد خوندن اهنگ seesaw خودم هنگ یه دقیقه به جلوم نگاه کردم وات د *اک چرا انقدر صداش مثل کلاغه حالا اهنگو میخونی بخون ولی درست بخونش جان ننت پنج دقیقه بعد خفه شد یهو یکی شون شروع کرد حرف زدن راجب من
1:بچه ها دیدید شوگا و اون دختره که خیلی زشت بود باهم رل زدن 2:اره دختره با خودش چی فکر کرده 3:من که میدونم خودشو به یونگی اوپا غالب کرده وگرنه اوپا دنبال این کارا نیست
جیمین:یکم اروم تر بخور بابا بستنیت که فرار نمیکنه ویکی:خیلی وقت بود نخورده بودم..دوباره بهم خندید لپمو کشید جیمین:تو چرا انقدر کیوتی اخه مطمعنی 17 سالته ویکی:اره تازه چندوقت دیگه تولدمهههه میشه 18 سالم جیمین:عه خوبه ،یکم خانم تر میشی یکم بزرگتر میشی😂 امیدوارم که عاقلتر هم بشی✌ 😄 ...ویکی:عه ،خیلی بدجنسی😒 بذار این پام خوب بشه میدونم چجور به حسابت برسم 😕 😬 جیمین:فعلا که اینجا نشستی و داری نقشه ای میکشی که ،معلوم نیست اصلا یادت بمونه یا نه تا اون موقع هزار بار دیگه دهن منو سرویس کردی تو خوب شو من خودم دهن خودمو سرویس کردم با این گوهی که خوردم😑 ویکی:میخواستی پامو به فنا ندی😒 جیمین:عههه ساکت شو بستنیتو بخور اصن اب شد 😑 (شوگا)بعد از مصاحبه لیانا رفت با جونگهیون منم رفتم سوار تاکسی شدم چهار تا دختر عقب نشسته بودن مسیر من که خیلی دور بود پس باید تحملشون میکردم یهو یکیشون شروع کرد خوندن اهنگ seesaw خودم هنگ یه دقیقه به جلوم نگاه کردم وات د *اک چرا انقدر صداش مثل کلاغه حالا اهنگو میخونی بخون ولی درست بخونش جان ننت پنج دقیقه بعد خفه شد یهو یکی شون شروع کرد حرف زدن راجب من
1:بچه ها دیدید شوگا و اون دختره که خیلی زشت بود باهم رل زدن 2:اره دختره با خودش چی فکر کرده 3:من که میدونم خودشو به یونگی اوپا غالب کرده وگرنه اوپا دنبال این کارا نیست
۱۲.۷k
۲۳ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.