مرگ تا عشق ۹
ارباب آماده شد همینطور که گفته بودید .
جئون:خوبه میتونی برئ
اجوما از اتاق رفت دستم درد میکرد ولی اهمیتی ندادم خاستم بلند شم که جئون خانم داد دوباره افتادم روی زمین .
اومد و جونم را با دستش گرفت گفت :اسم من جنگکوک ولی بقیه کوک صدام میکنن .
گوش کن ببین چی میگم اگر کاری خاستم بکنم مخالفتی کردی چنان بلائی سرت میارن که خودت هر روز آرزوی مرگ کنی فهمیدی(با داد)
ات :من از اول زندگیم آرزو مرگ میکنم (با نیشخند)
زیر کتف گرفت و کشید و پرتم کرد گوشه اتاق.
کامل افتاده بودم روی زمین نفس نفس میزدم .
اومد یقه لباسم گرفت گفت:با چه حقی اینجوری با من حرف میزنی ها اااا
ترسیده بودم خیلی ترسیده بودم .
برای اینکه خودم جلوش ضعیف نشون ندم گفتم:هر جوری بخوام حرف میزنم به تو عم ربطی نداره.
یه سیلی زد توی گوشم که کنار لبم پاره شد.
🙋♀️
جئون:خوبه میتونی برئ
اجوما از اتاق رفت دستم درد میکرد ولی اهمیتی ندادم خاستم بلند شم که جئون خانم داد دوباره افتادم روی زمین .
اومد و جونم را با دستش گرفت گفت :اسم من جنگکوک ولی بقیه کوک صدام میکنن .
گوش کن ببین چی میگم اگر کاری خاستم بکنم مخالفتی کردی چنان بلائی سرت میارن که خودت هر روز آرزوی مرگ کنی فهمیدی(با داد)
ات :من از اول زندگیم آرزو مرگ میکنم (با نیشخند)
زیر کتف گرفت و کشید و پرتم کرد گوشه اتاق.
کامل افتاده بودم روی زمین نفس نفس میزدم .
اومد یقه لباسم گرفت گفت:با چه حقی اینجوری با من حرف میزنی ها اااا
ترسیده بودم خیلی ترسیده بودم .
برای اینکه خودم جلوش ضعیف نشون ندم گفتم:هر جوری بخوام حرف میزنم به تو عم ربطی نداره.
یه سیلی زد توی گوشم که کنار لبم پاره شد.
🙋♀️
۲۰.۸k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.