رمان مافیایی من فصل ۲ عشق پایدار یا ناپایدار پارت۱۲
___________
ویو کوک
داشتم با گوشی ور میرفتم که همون ناشناسه زنگ زد بدون معطلی جواب دادم
کوک: الو
...... : بهت هشدار دادم چرا گوش نکردی؟
کوک: بازم تو تو دیگه کی هستی
...... : بهت گفتم منو یه دوست بدون که میخوام بهت کمک کنم ببین کسی که اینکارو کرده کسی هستش که تو خیلی بهش اعتماد داری(چرا یاد تهیونگ افتادم؟ بچم)
کوک: کیه؟
..... : نمیتونم بگم ولی بدون بلای بدتری هم سرتون میاره اون تا شمارو جدا نکنه آروم نمیشه تا نابودت نکنه آروم نمیشه هواست بهش باشه هرچه زودتر پیداش کنی به نفع تو و زنته ولی هرچه دیرتر رابطتون ضعیف و ضعیف تر میشه*بیب بیب بیب تماس قطع شد*
کوک: الو الو ایی تو آخه کی هستی
دکتر: آقای جئون؟
کوک: بله
دکتر: خانم بهوش اومدن و میخوان شما رو ببینن
بدون اینکه چیزی بگم وارد اتاق شدم رفتم داخل دیدم به پرستار بالا سر ا/ته و باهاش داره حرف میزنه
کوک: ا/تتت
ا/ت: کوک🥺
محکم بغلش کردم که اخش در اومد
ا/ت: آخ کوک ولم کن
ازش جدا شدم
کوک: حالت خوبه ؟
ا/ت:ا.... بچههه کوک بچه چی شده حالش خوبه؟(نگران ۱۰۰۰۰۰)
کوک: نترس حالش خوبه ولی نزدیک بود سقط بشه چی شد ا/ت از پله ها افتادی؟
ا/ت: بالا تو اتاقم که بودم با دوستم داشتم حرف میزدم خواستم بعد ۳ سال ببینمش وقتی تلفن رو قطع کردم خواستم غذا درست کنم وقتی رسیدم به پله ها یکی هولم داد و دیگه چیزی نفهمیدم
کوک: ندیدی کی بود؟
ا/ت: نه
کوک: باشه اشکالی نداره مهم اینه حال تو و بچه خوبه
وقتی پرستار رفت چندمین بعد در با شتاب باز شد و یه دختر اومد داخل ا/ت گفت همون دوستیه که دعوتش کرده و ۳ سال ندیدش اینا دیگه خیلی سرگرم حرف شدن منم تصمیم گرفتم برم و دارو های ا/ت هم بخرم گفتم که میرم و داروهای ا/ت رو خریدم وقتی اومدم دیدم ا/ت راجب من حرف میزنه
که دختره گفت اینقدر راجبم حرف زده اسمم رو نگفته منم درو آروم باز کردم و اسمم رو گفتم که ا/ت بدجوری عصبی شد
باع آخرسر باید میفهمید اسمم چیه مگه نه؟(هوپی :بله ولی شاید دلش نمیخواسته کسی نزدیک عشقش بشه. کوک: آخ من فداش بشم )
*پرش زمانی به ۱ ساعت بعد*
ا/ت میتونست مرخص بشه و کارهای ترخیصش رو انجام دادم و با کمک یونا ا/ت رو بردیمش خونه که این دوتا قشنگ غرق در حرف زدن بودن که من حوصلم سر رفت و رفتم بالا به بعضی از کارهام برسم که.......
____
شرط ۲۰ لایک
۲۰ کامنت😈
بچه ها به نظرتون کی اینکارو کرده؟
ویو کوک
داشتم با گوشی ور میرفتم که همون ناشناسه زنگ زد بدون معطلی جواب دادم
کوک: الو
...... : بهت هشدار دادم چرا گوش نکردی؟
کوک: بازم تو تو دیگه کی هستی
...... : بهت گفتم منو یه دوست بدون که میخوام بهت کمک کنم ببین کسی که اینکارو کرده کسی هستش که تو خیلی بهش اعتماد داری(چرا یاد تهیونگ افتادم؟ بچم)
کوک: کیه؟
..... : نمیتونم بگم ولی بدون بلای بدتری هم سرتون میاره اون تا شمارو جدا نکنه آروم نمیشه تا نابودت نکنه آروم نمیشه هواست بهش باشه هرچه زودتر پیداش کنی به نفع تو و زنته ولی هرچه دیرتر رابطتون ضعیف و ضعیف تر میشه*بیب بیب بیب تماس قطع شد*
کوک: الو الو ایی تو آخه کی هستی
دکتر: آقای جئون؟
کوک: بله
دکتر: خانم بهوش اومدن و میخوان شما رو ببینن
بدون اینکه چیزی بگم وارد اتاق شدم رفتم داخل دیدم به پرستار بالا سر ا/ته و باهاش داره حرف میزنه
کوک: ا/تتت
ا/ت: کوک🥺
محکم بغلش کردم که اخش در اومد
ا/ت: آخ کوک ولم کن
ازش جدا شدم
کوک: حالت خوبه ؟
ا/ت:ا.... بچههه کوک بچه چی شده حالش خوبه؟(نگران ۱۰۰۰۰۰)
کوک: نترس حالش خوبه ولی نزدیک بود سقط بشه چی شد ا/ت از پله ها افتادی؟
ا/ت: بالا تو اتاقم که بودم با دوستم داشتم حرف میزدم خواستم بعد ۳ سال ببینمش وقتی تلفن رو قطع کردم خواستم غذا درست کنم وقتی رسیدم به پله ها یکی هولم داد و دیگه چیزی نفهمیدم
کوک: ندیدی کی بود؟
ا/ت: نه
کوک: باشه اشکالی نداره مهم اینه حال تو و بچه خوبه
وقتی پرستار رفت چندمین بعد در با شتاب باز شد و یه دختر اومد داخل ا/ت گفت همون دوستیه که دعوتش کرده و ۳ سال ندیدش اینا دیگه خیلی سرگرم حرف شدن منم تصمیم گرفتم برم و دارو های ا/ت هم بخرم گفتم که میرم و داروهای ا/ت رو خریدم وقتی اومدم دیدم ا/ت راجب من حرف میزنه
که دختره گفت اینقدر راجبم حرف زده اسمم رو نگفته منم درو آروم باز کردم و اسمم رو گفتم که ا/ت بدجوری عصبی شد
باع آخرسر باید میفهمید اسمم چیه مگه نه؟(هوپی :بله ولی شاید دلش نمیخواسته کسی نزدیک عشقش بشه. کوک: آخ من فداش بشم )
*پرش زمانی به ۱ ساعت بعد*
ا/ت میتونست مرخص بشه و کارهای ترخیصش رو انجام دادم و با کمک یونا ا/ت رو بردیمش خونه که این دوتا قشنگ غرق در حرف زدن بودن که من حوصلم سر رفت و رفتم بالا به بعضی از کارهام برسم که.......
____
شرط ۲۰ لایک
۲۰ کامنت😈
بچه ها به نظرتون کی اینکارو کرده؟
۹.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.