اولین دیدار پارت ۷
جیسو ۴۰ کیلو بود و میتونست ۲۰ دقیقه راه رو بودوعه
بدون اینکه خسته بشه
رسید به شوگا شوگا هم که تازه از خواب پاشده بود رفت پیشش ...
جیسو: شوگا
شوگا : یا مسیح یواش با حنجره ات دنبل میزنی؟
جیسو : جانم؟ ترسیدی؟😂
شوگا : بگو چیکار داری؟
جیسو : هیچی 😂اومدم بهت بگم کوک کارت داره 😂😂
شوگا : چیکارم داره؟
جیسو : بیا بریم
با کلی دنگ و پنگ رسیدن
کوک : شوگا کجا بودی؟
شوگا : خوابم برد
جنی : 🙄🙄🙄تو هرکاری که میکنی خواب رو فراموش نمیکنی
بقیه : 🤣🤣🤣🤣
کوک خواست بلند شه
کوک : آی!
تهیونگ : بلند نشو باید ۳ روز رو اینجا باشی
کوک : 😞
جی هیون : حالا چیکار خواستی بکنی که پاشدی؟
کوک : گشنمه
جی هیون : باید اینجا غذا بخوری و همینجا هم درس بخونی
کوک : آخه
جی هیون : مجبوری
کوک : جین عزرائیل تو رو با خودش ببرتت
جین : چرا؟ به من چه؟
کوک : تو نبودی باهام دعوا کردی؟
جین : ای بابا من رفتم
بقیه هم خداحافظی کردن و رفتن اما تهیونگ اونجا موند و حواسش به کوک بود چون که دکتر گفته بود از این به بعد باید حواسش بهش باشه
♡♡♡
۵ ماه بعد...
در کلاس
معلم : میدونید که امروز روز بزرگیه و به همین دلیل مدرسه زود تعطیل میشه .
با گفتن این حرف همه هورا هورا کردن و معلم زمان برگشتن به شهر رو گفت (۶ ژانویه)
( مال اونا به میلادی میچرخه ژانویه ماه اول سال اونا میشه )
ادامه دارد...
بدون اینکه خسته بشه
رسید به شوگا شوگا هم که تازه از خواب پاشده بود رفت پیشش ...
جیسو: شوگا
شوگا : یا مسیح یواش با حنجره ات دنبل میزنی؟
جیسو : جانم؟ ترسیدی؟😂
شوگا : بگو چیکار داری؟
جیسو : هیچی 😂اومدم بهت بگم کوک کارت داره 😂😂
شوگا : چیکارم داره؟
جیسو : بیا بریم
با کلی دنگ و پنگ رسیدن
کوک : شوگا کجا بودی؟
شوگا : خوابم برد
جنی : 🙄🙄🙄تو هرکاری که میکنی خواب رو فراموش نمیکنی
بقیه : 🤣🤣🤣🤣
کوک خواست بلند شه
کوک : آی!
تهیونگ : بلند نشو باید ۳ روز رو اینجا باشی
کوک : 😞
جی هیون : حالا چیکار خواستی بکنی که پاشدی؟
کوک : گشنمه
جی هیون : باید اینجا غذا بخوری و همینجا هم درس بخونی
کوک : آخه
جی هیون : مجبوری
کوک : جین عزرائیل تو رو با خودش ببرتت
جین : چرا؟ به من چه؟
کوک : تو نبودی باهام دعوا کردی؟
جین : ای بابا من رفتم
بقیه هم خداحافظی کردن و رفتن اما تهیونگ اونجا موند و حواسش به کوک بود چون که دکتر گفته بود از این به بعد باید حواسش بهش باشه
♡♡♡
۵ ماه بعد...
در کلاس
معلم : میدونید که امروز روز بزرگیه و به همین دلیل مدرسه زود تعطیل میشه .
با گفتن این حرف همه هورا هورا کردن و معلم زمان برگشتن به شهر رو گفت (۶ ژانویه)
( مال اونا به میلادی میچرخه ژانویه ماه اول سال اونا میشه )
ادامه دارد...
۱.۷k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.