پارت نهم.
پارت نهم.
تهیونگ: لبخندی رو لبام جا گرفت.... چون تاحالا هیچکس به غیر از خودم ندیده بودم اینقد اشتیاق داشته باشه به دریا......
تهیونگ: خوشحالم که خوشحالی......
اون سو: ممنوننننننمممم.......
اون سو: خ خب الان اومدیم اینجا کجا باید کار کنیم؟
تهیونگ: دنبال من بیا......
اون سو: دنبالش رفتم تا رسیدیم به یه خونه کوچولو...... خونه کنار دریا بود. .. رویایی ترین چیز بود..... خیلی رویایی و قشنگ بود..... اصلا باورم نمیشد..... من از وقتی که با تهیونگ اشنا شدم دارم به تمام رویاهام میرسم.......
تهیونگ: از این به بعد اینجا کار میکنیم....
اون سو: واووووو... ت تهیونگ، خیلی رویاییه...... خدای منن... یه خونه خوشگل کنار ارامش ترین جا(دریا).........
تهیونگ: خب بریم داخل.......
اون سو: وای خدای من.... پنجرش سمت دریا هست.... میتونم کامل دریا رو تماشا کنم.........
اون سو: خب تو الان تا کجای کتاب پیش رفتی؟
تهیونگ: میخوام کاملا یه تغییراتی داخلش اینجاد کنیم.......
اون سو: درست میگی..... معنی کتاب درکل اینکه رویا و ارزو چیز غیرممکنی نیس...... بجنگی بهش میرسی...... درسته؟
تهیونگ: دقیقاااا...... خوشحالم که پیدات کردم......
اون سو: ه ها؟...... خ خب خب منم خیلی خیلی خوشحالم........ خ خب ب بیا ادامه کارمون.........
تهیونگ: ثانیه و دقیقه و ساعت ها میگذشت و من از بودن اون سو بیشتر از قبل خوشحال بودم.... کار کردن کنارش لذت بخش بود....
تهیونگ: وقت استراحته بیا کمی استراحت کن........
اون سو: لیوان شربت رو ازش گرفتم و نوشیدم......... ممنون....
اون سو: خب میدونی هیچی غیرممکن نیس.... درسته پری داخل قصه هاست ولی من دوس داشتم واقعیت داشت.......
راستش ارزوی من زندگی کنار دریا هست..... ولی مادرم همیشه مسخره میکنه و میگه اخه دیوونه کدوم پسری با تو میاد کنار دریا زندگی کنه.........
تهیونگ: درسته که معشوقه پری دریایی فقط تو رویاهامون نقش داره..... و ولی ولی معشوقه پری تنها به پری دریایی نمیگن....
اون سو: منظورش رو متوجه نشدم، ینی چی معشوقه پری فقط به پری دریایی نمیگن؟...........
تهیونگ: هههههه.... چه جالب، مادر منم همیشه همینو میگه...... منم ارزوی زندگی کنار دریا رو دارم.....
خب بیا ادامه کارمون.......
اون سو: باشه..............
تهیونگ: لبخندی رو لبام جا گرفت.... چون تاحالا هیچکس به غیر از خودم ندیده بودم اینقد اشتیاق داشته باشه به دریا......
تهیونگ: خوشحالم که خوشحالی......
اون سو: ممنوننننننمممم.......
اون سو: خ خب الان اومدیم اینجا کجا باید کار کنیم؟
تهیونگ: دنبال من بیا......
اون سو: دنبالش رفتم تا رسیدیم به یه خونه کوچولو...... خونه کنار دریا بود. .. رویایی ترین چیز بود..... خیلی رویایی و قشنگ بود..... اصلا باورم نمیشد..... من از وقتی که با تهیونگ اشنا شدم دارم به تمام رویاهام میرسم.......
تهیونگ: از این به بعد اینجا کار میکنیم....
اون سو: واووووو... ت تهیونگ، خیلی رویاییه...... خدای منن... یه خونه خوشگل کنار ارامش ترین جا(دریا).........
تهیونگ: خب بریم داخل.......
اون سو: وای خدای من.... پنجرش سمت دریا هست.... میتونم کامل دریا رو تماشا کنم.........
اون سو: خب تو الان تا کجای کتاب پیش رفتی؟
تهیونگ: میخوام کاملا یه تغییراتی داخلش اینجاد کنیم.......
اون سو: درست میگی..... معنی کتاب درکل اینکه رویا و ارزو چیز غیرممکنی نیس...... بجنگی بهش میرسی...... درسته؟
تهیونگ: دقیقاااا...... خوشحالم که پیدات کردم......
اون سو: ه ها؟...... خ خب خب منم خیلی خیلی خوشحالم........ خ خب ب بیا ادامه کارمون.........
تهیونگ: ثانیه و دقیقه و ساعت ها میگذشت و من از بودن اون سو بیشتر از قبل خوشحال بودم.... کار کردن کنارش لذت بخش بود....
تهیونگ: وقت استراحته بیا کمی استراحت کن........
اون سو: لیوان شربت رو ازش گرفتم و نوشیدم......... ممنون....
اون سو: خب میدونی هیچی غیرممکن نیس.... درسته پری داخل قصه هاست ولی من دوس داشتم واقعیت داشت.......
راستش ارزوی من زندگی کنار دریا هست..... ولی مادرم همیشه مسخره میکنه و میگه اخه دیوونه کدوم پسری با تو میاد کنار دریا زندگی کنه.........
تهیونگ: درسته که معشوقه پری دریایی فقط تو رویاهامون نقش داره..... و ولی ولی معشوقه پری تنها به پری دریایی نمیگن....
اون سو: منظورش رو متوجه نشدم، ینی چی معشوقه پری فقط به پری دریایی نمیگن؟...........
تهیونگ: هههههه.... چه جالب، مادر منم همیشه همینو میگه...... منم ارزوی زندگی کنار دریا رو دارم.....
خب بیا ادامه کارمون.......
اون سو: باشه..............
۳۷.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.