♕o(was your cousin until.....)o♕
♕o(was your cousin until.....)o♕
♕ o( part_⑨ )o♕
صبح
جونگکوک ویو
صبح باتابش نور خورشید جشمامو باز کردم تعجب کردم که جیا نیومده پیشم اخه همیشه صبح زود بالای سرم بود یاد دیشب افتادم که عصبی ترم میکرد بلند شدم و به معلم کلاس های مختلف جیا زنگ زدم و بهشون گفتم که جیا یه مدت نمیاد کلاس و رفتم یه دوش چند دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون یه دست لباس از کمد در اوردم و پوشیدم و موهامو خشک کردم و از اتاق رفتم بیرون....(لباس کوک اسلاید ۲)
جونگکوک: جانگشین اینجایی؟
جانگشین: اولا که صبح بخیر..
جونگکوک: هرچه سریعتر ا.تو برام پیدا کن
جانگشین: باشه
جونگکوک: صدای چیه؟
جانگشین: شبیه صدای ماشین پلیسه
جونگکوک: پس این نقشت بود(پوزخند)
جانگشین: نقشه ی کی؟
جونگکوک: ا.ت
دستامو توی جییام گذاشتم و از در عمارت بیرون اومدم و رفتم توی حیاط با دیدن ا.ت و پلیسا هیچ تعجبی نکردم و خونسرد بهشون نگاه کردم و با صدایی که همشون بشنون گفتم
جونگکوک: اینجا چه خبره مگه گاراژه
ا.ت: سرکار این اقا دختر منو ازم گرفت الانم که میبینید داره بی ادبی میکنه به شما
(افسر پلیس رو اینجور مینویسم ا/پ)
ا/پ: خانم ا.ت منظور شما از اون مرد اقای جئون بود؟
ا.ت: بله!؟
از زبان جونگکوک
نیشخندی زدم و به پلیسا با اشاره گفتم که هیچ حرفی نزنن
جونگکوک: خب خانم جئون فکر کنم نقش بازی کردن بسه
از زبان ا.ت
امروز تصمیم داشتم به جونگکوک تهمت بزنم و بندازمش زندان بدون اینکه به تهیونگ بگم جیا خواب بود برای همین بیدارش نکردم و به بقیه کارام رسیدگی کردم و رفتم عمارت کوک به همراه پلیسا و....... بعد از اینکه کوک حرفشو تموم کرد صدای جیا از طرف دیگه ی عمارت اومد همونجا کپ کرده بودم از اون طرف هم پلیسا هیچ کاری نمیکردن سرمو چرخوندم، جیا رو دیدم که دوتا از بادیگاردا دستاشو صفت گرفته بودن بغض گلومو گرفت از کی انقدر ضعیف شده بودم
ا.ت: و.. ولش کنید (بلند)
جونگکوک: مسخره ترین نقشه ای بود که تو عمرم دیدم
دارم رمان رو چرت میکنم باید هرچه سریعتر یه فکری دربارش کنم:)
نظر بدید
♕ o( part_⑨ )o♕
صبح
جونگکوک ویو
صبح باتابش نور خورشید جشمامو باز کردم تعجب کردم که جیا نیومده پیشم اخه همیشه صبح زود بالای سرم بود یاد دیشب افتادم که عصبی ترم میکرد بلند شدم و به معلم کلاس های مختلف جیا زنگ زدم و بهشون گفتم که جیا یه مدت نمیاد کلاس و رفتم یه دوش چند دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون یه دست لباس از کمد در اوردم و پوشیدم و موهامو خشک کردم و از اتاق رفتم بیرون....(لباس کوک اسلاید ۲)
جونگکوک: جانگشین اینجایی؟
جانگشین: اولا که صبح بخیر..
جونگکوک: هرچه سریعتر ا.تو برام پیدا کن
جانگشین: باشه
جونگکوک: صدای چیه؟
جانگشین: شبیه صدای ماشین پلیسه
جونگکوک: پس این نقشت بود(پوزخند)
جانگشین: نقشه ی کی؟
جونگکوک: ا.ت
دستامو توی جییام گذاشتم و از در عمارت بیرون اومدم و رفتم توی حیاط با دیدن ا.ت و پلیسا هیچ تعجبی نکردم و خونسرد بهشون نگاه کردم و با صدایی که همشون بشنون گفتم
جونگکوک: اینجا چه خبره مگه گاراژه
ا.ت: سرکار این اقا دختر منو ازم گرفت الانم که میبینید داره بی ادبی میکنه به شما
(افسر پلیس رو اینجور مینویسم ا/پ)
ا/پ: خانم ا.ت منظور شما از اون مرد اقای جئون بود؟
ا.ت: بله!؟
از زبان جونگکوک
نیشخندی زدم و به پلیسا با اشاره گفتم که هیچ حرفی نزنن
جونگکوک: خب خانم جئون فکر کنم نقش بازی کردن بسه
از زبان ا.ت
امروز تصمیم داشتم به جونگکوک تهمت بزنم و بندازمش زندان بدون اینکه به تهیونگ بگم جیا خواب بود برای همین بیدارش نکردم و به بقیه کارام رسیدگی کردم و رفتم عمارت کوک به همراه پلیسا و....... بعد از اینکه کوک حرفشو تموم کرد صدای جیا از طرف دیگه ی عمارت اومد همونجا کپ کرده بودم از اون طرف هم پلیسا هیچ کاری نمیکردن سرمو چرخوندم، جیا رو دیدم که دوتا از بادیگاردا دستاشو صفت گرفته بودن بغض گلومو گرفت از کی انقدر ضعیف شده بودم
ا.ت: و.. ولش کنید (بلند)
جونگکوک: مسخره ترین نقشه ای بود که تو عمرم دیدم
دارم رمان رو چرت میکنم باید هرچه سریعتر یه فکری دربارش کنم:)
نظر بدید
۱۶.۰k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.