Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part10
رفتم تو اتاق میکائل ک دوست دخترش داشت با سعید صحبت میکرد تا منو دید امد سمتم و محکم زد تو گوشم
سعید امد دستشو گرفت و بردنش اونور
پریا:دختر نکبت چرا مراقبش نبودی چرا زر زدی؟
شیرین:به من چه حالش خوب بود سعید اقا با افرادش اونو دیوونه کردن
پریا روشو کرد طرف سعید
پریا:سعید اگه این بمیره من پولی دستم نمیاد سعید زودتر بگو اون برگه هارو امضا کنه الان ک بیهوشه میتونید اثرانگشت ازش بگیرین
سعید: نمیشه وقتی بیهوشه میخوایم اثرانگشت ازش بگیرم اصلا اثرانگشتش رو جوهر رنگی نمیشه
پریا: خدایااااا
پریا امد سمتم و دستمو گرفت
پریا: نگاه کن چند تا برگه هست ک باید میکائل امضا و اثر انگشت بزنه اگر تو ازش این دوتا برو بگیری بهت ۳ میلیارد بهت میدم
وسوسه شدم میتونستم با سه میلیارد زندگیمو بسازم
شیرین:اگر بلایی سرم بیاره چی
پریا: تو بهش نزدیک شو بلایی سرت نمیاره تروخدا
به سعید نگاه کردم ک سرشو به نشونه تاکید بالا پایین کرد
شیرین: قول بهتون نمیدم ولی سعی خودمو میکنم
پریا: مرسی
پریا رفت و سعید امد پیشم
سعید: مطمئنی میتونی؟
شیرین: من برای پول هرکاری میکنم
سعید: هرکاری؟
امد نزدیکم ک تاامد بهم دست بزنه میکائل از همون قفسه شیشه امد بیرون
میکائل: عشقم رفت؟
سعید: نه تو اتاقمه
میکائل: بگو بیاد دلم براش تنگ شده
سعید رفت پریا رو بیاره منم رفتمپیشش
شیرین: حالت خوبه؟
میکائل: خوبم
شیرین: ببخشید تقصیر من بود
میکائل: مگه بهت نگفتم از ببخشید بدممیاد
شیرین: سرمو انداختم پایین
پریا امد کمیکائل رفت به سمتش و بغلش کرد و تند تند موهاشو بوس میکرد فکر کنم میکائل خیلی دوسش داشت
(شب)
شام میکائل دادم و رفتم بخوابم
شیرین:کاری با من ندارید؟
میکائل:نه
شیرین: شب بخیر
میکائل: مواظب خودت باش
مواظب خودت باش یک جوری گفت ک ترسیدم
Part10
رفتم تو اتاق میکائل ک دوست دخترش داشت با سعید صحبت میکرد تا منو دید امد سمتم و محکم زد تو گوشم
سعید امد دستشو گرفت و بردنش اونور
پریا:دختر نکبت چرا مراقبش نبودی چرا زر زدی؟
شیرین:به من چه حالش خوب بود سعید اقا با افرادش اونو دیوونه کردن
پریا روشو کرد طرف سعید
پریا:سعید اگه این بمیره من پولی دستم نمیاد سعید زودتر بگو اون برگه هارو امضا کنه الان ک بیهوشه میتونید اثرانگشت ازش بگیرین
سعید: نمیشه وقتی بیهوشه میخوایم اثرانگشت ازش بگیرم اصلا اثرانگشتش رو جوهر رنگی نمیشه
پریا: خدایااااا
پریا امد سمتم و دستمو گرفت
پریا: نگاه کن چند تا برگه هست ک باید میکائل امضا و اثر انگشت بزنه اگر تو ازش این دوتا برو بگیری بهت ۳ میلیارد بهت میدم
وسوسه شدم میتونستم با سه میلیارد زندگیمو بسازم
شیرین:اگر بلایی سرم بیاره چی
پریا: تو بهش نزدیک شو بلایی سرت نمیاره تروخدا
به سعید نگاه کردم ک سرشو به نشونه تاکید بالا پایین کرد
شیرین: قول بهتون نمیدم ولی سعی خودمو میکنم
پریا: مرسی
پریا رفت و سعید امد پیشم
سعید: مطمئنی میتونی؟
شیرین: من برای پول هرکاری میکنم
سعید: هرکاری؟
امد نزدیکم ک تاامد بهم دست بزنه میکائل از همون قفسه شیشه امد بیرون
میکائل: عشقم رفت؟
سعید: نه تو اتاقمه
میکائل: بگو بیاد دلم براش تنگ شده
سعید رفت پریا رو بیاره منم رفتمپیشش
شیرین: حالت خوبه؟
میکائل: خوبم
شیرین: ببخشید تقصیر من بود
میکائل: مگه بهت نگفتم از ببخشید بدممیاد
شیرین: سرمو انداختم پایین
پریا امد کمیکائل رفت به سمتش و بغلش کرد و تند تند موهاشو بوس میکرد فکر کنم میکائل خیلی دوسش داشت
(شب)
شام میکائل دادم و رفتم بخوابم
شیرین:کاری با من ندارید؟
میکائل:نه
شیرین: شب بخیر
میکائل: مواظب خودت باش
مواظب خودت باش یک جوری گفت ک ترسیدم
۷.۶k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.