آب و آتش پارت ۱۳
جدا شدن پرسیدن ژانر فیلم
رایلا گفت با ژانر ترسناک و معمایی با لامپ های خاموش
قبول کرد اومد بغلم نشست حواسش کامل به فیلم بود منم از فرصت استفاده کردن و پاشدم رفتم پشت سرش
با صدایی گرفته بخاطر اون خوراکی فلفلی
بغل گوشش اسمش رو صدا زدم اونم بی هوا گربه شده
افتاد توی بغلم محکم بغلم کرد منم در جواب بغلش کردم
رایلا: چته چرا این کارو کردی
چویا: دلم خواست
رایلا: دلت نباید بخواد
🔞🔞🔞
چویا: دلت برای تنبیه بدنی تنگ شده
چویا رایلا رو برد جای تخت
رایلا سعی در توقف چویا داشت اما دستاش رو با کمربندش بست
کارش رو شروع کرد
تمام لباس های رایلا رو جر داد
اول تمام سطح بدن رایلا رو پر مارک های سیاه کرد
با یه دستش عضو رایلا رو به بازی گرفت با دست دیگه هم سینه های رایلا رو تکون میداد می چرخند
رایلا در حالی بود که درد داشت ولی از درد لذت می برد
چویا شلوارش رو در اورد دیک سیخ شده اش را به عضو رایلا زد تا تحریکش کنه ولی واردش نکرد
رایلا: لعنتی شروع کن
چویا: اگه می خوای باید خودت انجام بدی
رایلا: ها چی چرا
چویا: چون تو بهش نیاز داری نه من
رایلا: یعنی خودت نمی خوای که انجام بدیم آره
چویا: لعنت به اخلاقت که منو جذب خودش کرده
خودش دست به کار شد دستش رو آروم رو تمام نقاط بدن رایلا کشید تا اون رو به اوج برسونه
انگشتاش رو وارد کرد که رایلا کمرش رو داد با اینکه بار اولش نبود ولی خیلی زود تحریک شد
من بالا زدم دیگه خودتون میدونید
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #چویا_ناکاهارا #فن-فیک #سناریو #انیمه
#مانگا
رایلا گفت با ژانر ترسناک و معمایی با لامپ های خاموش
قبول کرد اومد بغلم نشست حواسش کامل به فیلم بود منم از فرصت استفاده کردن و پاشدم رفتم پشت سرش
با صدایی گرفته بخاطر اون خوراکی فلفلی
بغل گوشش اسمش رو صدا زدم اونم بی هوا گربه شده
افتاد توی بغلم محکم بغلم کرد منم در جواب بغلش کردم
رایلا: چته چرا این کارو کردی
چویا: دلم خواست
رایلا: دلت نباید بخواد
🔞🔞🔞
چویا: دلت برای تنبیه بدنی تنگ شده
چویا رایلا رو برد جای تخت
رایلا سعی در توقف چویا داشت اما دستاش رو با کمربندش بست
کارش رو شروع کرد
تمام لباس های رایلا رو جر داد
اول تمام سطح بدن رایلا رو پر مارک های سیاه کرد
با یه دستش عضو رایلا رو به بازی گرفت با دست دیگه هم سینه های رایلا رو تکون میداد می چرخند
رایلا در حالی بود که درد داشت ولی از درد لذت می برد
چویا شلوارش رو در اورد دیک سیخ شده اش را به عضو رایلا زد تا تحریکش کنه ولی واردش نکرد
رایلا: لعنتی شروع کن
چویا: اگه می خوای باید خودت انجام بدی
رایلا: ها چی چرا
چویا: چون تو بهش نیاز داری نه من
رایلا: یعنی خودت نمی خوای که انجام بدیم آره
چویا: لعنت به اخلاقت که منو جذب خودش کرده
خودش دست به کار شد دستش رو آروم رو تمام نقاط بدن رایلا کشید تا اون رو به اوج برسونه
انگشتاش رو وارد کرد که رایلا کمرش رو داد با اینکه بار اولش نبود ولی خیلی زود تحریک شد
من بالا زدم دیگه خودتون میدونید
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #چویا_ناکاهارا #فن-فیک #سناریو #انیمه
#مانگا
۷۸۸
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.